۱۳۸۶ تیر ۱۶, شنبه

مقاله تحلیلی از امیر حسین حشمت ساران (رجایی شهر)

به نام آفریدگار آزادی

با درود بی کران به روان پاک تمامی جان باختگان راه عزت و ازادی ایران و ایرانیان
لازم دیدم نظر خود را در رابطه با موضوع بسیار مهم حمله نظامی امریکا یا هر کشور دیگر به ملایان ایران را به استحضار برسانم .
نا گفته نماند که این نظرات را قبلا طی تحلیله ای که به جهت دستگیری ام نیمه تمام ماند انتشار داده ام و تحلیلی اجمالی از اوضاع و احوال موجود ایران در جهان ارائه کرده ام وپس از ان نیز طرح دو مرحله ای عبور از بحران و نوع حمله و بر خورد با ملایان انسان ستیز ضد ایرانی را در زندان به همراه دیگر زندانیان همبندم طراحی و اعلام نموده ام که میتوان ان را متمم تحلیلیه قبلی قلمداد نمود . همه میدانیم واگاهیم که هیچ انسان عاقل و خردمندی از پدیده جنگ که در طول حیات انسان به زندگی او سایه وحشتناک و شوم خود را حفظ کرده حمایت و استقبال نمیکند ، چرا که اکثر جنگها در طول تاریخ بشر به غیر از بد بختی وناامنی و گرسنگی و وحشت چیز دیگری برای انسان به ارمغان نیاورده ، ولی ایا این نظریه از نظر ماهوی مورد قبول است یا از نظر نوعی و مصداقی نیز انسانها باید همیشه از جنگ و بر خورد اجتناب کنند . بدیهیست نظریه فوق از نظر ماهوی در مورد جنگ قابل پذیرش و حتی ستایش است. اما از نظر نوعی و شکلی جنگ ها و بر خورد ها انسان ناگزیر از جنگ و ستیز بوده وبرای حفظ داشته ها یش به ویژه حفظ نوع ونسل خود به ان در طول تاریخ تن در داده و با اغوش باز ان را پذیرفته چنانچه حتی برای تشکیل دولتها یکی از فاکتورهای ایجادی قلمداد شده و افرادی چون هگل ، نیچه ، مک اریو، تریشکه و غیره جنگ و ستیز را یکی از عوامل سازنده دولت بر شمرده اند .
حال با توجه به این مقدور میخواهم عنوان نمایم که ایا کسانی که از حمله نظامی امریکا به ایران حمایت می کنند با عده ای که این عمل را مضموم و ضد منافع ایران وایرانی می دانند ایا از نظرماهوی با یکدیگر تضاد و تباین دارند ؟ یا نه از نظر شکلی و نوعی نیز با یکدیگر در تضاد و مناقشه اند .
معلوم است همانطور که در ابتدا عرض می کردم جنگ از نظر ماهیتی بسیار نا گوار و خانه برانداز است ، اما از نظر شکلی و مصداقی ما در طول زندگی ناگزیر از قبول آن بوده و هستیم و اینگونه جنگ ها را در اشل های کوچکتر همانند دعوا با همسایگان یا همکاران و دوستان تجربه و به عینه لمس کرده ایم ، و در اشل و شکل های بزرگتر در دفاع از میهن در دوسال اول جنگ با عراق و ادامه آن در حفظ و ثبت برتری و تامین منافع بعضی از دست اندر کاران ، جنگ را شش سال دیگر ادامه داده ایم را میتوان مثال و مصداق عینی پدیده جنگ از نظر شکلی برشماریم. پس جنگ همیشه مضموم یا پسندیده نیست ، ما جنگ برای حفظ صلح داریم ، ما جنگ برای حفظ نوع داریم ، ما جنگ برای حفظ حیثیت و شرف داریم ، ما بسیار جنگ ها داریم که ناگزیر به درگیر شدن در آنیم پس عده ای که در پاریس یا واشنگتن یا آلمان یا در ایران دور هم گرد می آیند و به یکدفعه بروز جنگ ایران و امریکا را رد می کنند که البته اکثر این جماعت در پس ذهنشان دلشان غنج می زند که امریکا به ایران حمله کند ، تا تغاری بشکند و جهان گردد به کام کاسه لیسان ، این جماعت همانگونه که چشم بسته و بدون تحلیل و دلیل منطقی اینگونه و به این شدت بروز چنین جنگی را رد می کنند ، بدون توجه و آینده نگری و تحلیل درست و ارزیابی صحیح از پی آمدهای این جنگ ، آرزوی بروز آن را نیز در دل پرورانند.
اما چون دنیای ما دنیای سیاست بازی و حفظ منافع است ، بعضی ها فکر می کنند بهتر است در این لحظات چنین مواضع ای را دنبال کنند ، تا حداقل متهم به جنگ طلبی یا دشمن وطن یا هزاران برچسب رنگارنگ دیگر که ممکن است عواقب وخیمی را برای آنان در پی داشته باشند نشوند . و اگر جنگ هم که رخ داد که احتمال آن هم کم نیست آنها میتوانند به مقاصد خود برسند و دستمالشان را را از قیصریه آتش گرفته بدست آورند .
اما ما چنین نمی اندیشیم و شجاعت آن را داریم تا حقایق را عریان و بدون سیاست بازی و ترس از جان ناقابل خود ارزیابی ، تحلیل و برآورد کنیم و انگاه در مورد چگونگی و نوع جنگی که از آن حمایت یا نسبت به آن برائت می جوییم را به روشنی عنوان نماییم.
اول باید دید ابراز نظر از زبان چه کسی و در چه موقعیتی اظهار می گردد. ابراز نظر از زبان کسی که نانی برای خوردن و سقفی بالای سروکاری و شغلی در روزنامه یا اداره و حجره ای برای انجام دادن دارد ، با ابراز نظر جوان بیکاری که گلویش زیر پای استبداد و مامورین دیکتاتورهر لحظه در حال بیشتر فشرده شدن است بسیار فرق دارد . ابراز نظر و عقیده فردی که بهترین دوران زندگی و جوانی خود را در زندان سپری می کند با فردی که در کنار خانواده اش از یک رفاه کامل بهره می برد بسیار تفاوت دارد. ابراز نظر مادر یا پدر یا خواهری که حکومت حاکم هستیش را برباد داده و افراد خانواده اش را به جرم گناه نا کرده یا بسیار جزئی اعدام نموده با فردی که با تن دادن به معیار ها و الگوهای عوام فریبانه حکومت ، خود را به جای فردی درستکار و مومن و آزاده در درون دستگاه حکومت جازده و از رانت و وام و هزاران امتیاز و بهره و حقوق دیگری که هیچگونه لا یقش نیست انگل وار بهره می برد بسیار تفاوت دارد . ابراز نظر جوانی که وقتی به آینده اش می اندیشید چون بسیجی و سپاهی و وزارتی سر سپرده نیست و شرافتمند است تنها سیاهی و ناکامی می بینید تا فردی که هنوز غوره نشده در این حکومت مویز شده بسیار متفاوت است .
ابراز نظر کسی که در طول بیست و هفت سال حکومت ملایان تنها نصیبش حسرت و خون دل و نداری و گرسنگی و مستاجری بوده با ابراز نظر آنهایی که در امریکا و اروپا در رفاه انچنانی بسر می برند و تنها دغدغه شان بازگشت به ایران و دوباره بر خر مراد سوارشدن است بسیار تفاوت دارد . ابراز نظر کسی که موجودیتش به نابودی حکومت استبداد بستگی دارد با کسی که هویت و هستیش در گرو وجود حکومت ملایان خلاصه می شود بسیار متفاوت است.
پس باید دید چه کسی در چه موقعیتی که اندیشه اش را شکل میدهد نظریه پردازی می کند. واین بیانیه ها و مانیفست های پاریس و غیره تا بحال چه دردی را دوا کرده .
اری قدرت غیر قانونی و غاصب را تنها باید با قدرت و زور جابجا کرد . چرا که ناگزیریم.
استبداد حاکم ، زبان نفهم ، چیزی یا پدیده ای به نام گفتمان ، دیالوگ و یا دمکراسی
نمی شناسد ، وبا آن بیگانه است ، سر میبرد تا با حذف مخالف تمامیت قدرت را حفظ کند و به هیچ صراطی مستقیم نیست ، پاسخ مخالفانش را تنها با زندان و شکنجه و گلوله میدهد ، و به غیر از این پاسخ دیگری را به رسمیت نمیشناسد . فعال مایشاعی است که قدرت را ارث پدری و مشروعیتتش را الهی ارزیابی می کند و مخالفش را منافق می خواند و تکفیر می نماید .
تخت شلاق و شکنجه و بگیر و ببند و کشتار را تنها ابزار برقراری هرمونی اش می شناسد و لاغیر. اینان خدا یگانند و به قول سروش خدا می بخشد ، اما خدا یگان نمی بخشند.
خوب ، حال باید جواب این دشمن دین و ملت و سرزمین و تاریخ و هویت یک ملت را چه باید یا چگونه باید داد ؟
من صراحتا اعلام می کنم ، که دشمن ، دشمن من دوست من است و مبتنی ،بر همین تفکر کسی یا گروهی یا نیرویی که مرا در کنار زدن این دشمن خونخوار یاری رساند تا بتوانم نفس بکشم با آغوش باز می پذیزم ، با توجه به اینکه حاضر نیستم بد را با بدتر معاوضه نمایم ولی ناچارم بین بد وبدتر ، بد را ناگزیر انتخاب کنم ،چرا که چکمه میخین این ناجوانمردی گلویم را می فشارد ، رحم و شفقت ندارد ، تا نیرویی وادارش نکند پا از گلویم بر نخواهد داشت . اری من از منظر یک زندانی سیاسی که تنها به جرم اعتراض و مخالفت و انتقاد و افشاگری از عملکرد حکومت ناسپاس مذهبی ، روزگارم را بدور از خانواده ی آواره ام در زندان استبداد سپری می کنم ، نظریه پردازی و مانیسفت صادر مینمایم . من و امثال من فرصتی برای دوباره زیستن نداریم ، من زمان صبر و شکیبایی را از دست داده ام من به دنبال حیاتم هستم و میخواهم زنده بمانم ، کیست که مرا یاری دهد . یاری و امدادی به قیمت حتی نیمه جان باقی مانده ام ، که بهتر است از مردن و نیستی که دژخیم بر من تحمیل کرده ، آری من از این زاویه و در چنین موقعیتی نسبت به حمله امریکا یا هر کشور دیگر به ملایان ادمخوار نظر می دهم ، و آنقدر شرافتمند هستم که حاظر نباشم بخاطر نجات زندگیم کشورم نابود شود ، تفکر نابودی کشور تفکری است که رقیب در سر می پروراند و حاضر است بخاطر ماندگاریش همه چیز و همه کس را نابود کند از این رو امریکا و متحدانش می توانند با حمایت از اپوزیسیون مسلح ایرانی و تحریم همه جانبه چپاول گران و غارتگران لوتوکراست ها را با کمترین هزینه مادی و معنوی و جانی از کشور ایران و سریر قدرت جارو کنند . زیرا چگونگی عملیات طی طرحی به نام عبور از بحران قبلا تهیه و اعلام شده ، به قول لنین برای پختن املت تخم مرغ را باید شکست ، یا به قول خودمان باید خراب کرد تا آباد شود . خلاصه باید هزینه داد ، هزینه ای که ناگزیر از پرداخت آنیم ، چرا که اگر اوضاع واحوال به همین منوال باقی بماند استبداد هزینه سنگین تری را بر مردم ایران و جهان تحمیل خواهد کرد ، چرا که نادان و تروریست و ایدئولوژیک است چرا که تنها به منافع و خواسته ها وامیال و اهداف ایدئولوژیک و فرقه ای خود می اندیشد و بس ، و حاضر است در این راه همه چیز و همه کس را نابود و قربانی کند ، ان هم به نام دین و خدا . ما هشت سال تمام برای حفظ میهن و ناموس و خانه با دشمن جنگیدیم از اینکه دشمن اصلی ملت در خانه است .
اتحاد – مبارزه – پیروزی
امیر حسین حشمت ساران – پدر بابک – نیای آرش - دبیر کل جبهه اتحاد ملی ایران – زندان رجایی شهر کرج
به تاریخ بهرامشید 12 تیر ماه سال 7029 میترایی آریایی