۱۳۸۷ فروردین ۷, چهارشنبه

برخی نتایج در انتخابات

رييس ستاد انتخابات مازندران گفت كشته شدن دو نفر در حوزه انتخابيه تنكابن يكي از رخدادهاي تلخ انتخابات اين دوره بوده است جواد قناعت گفت: متاسفانه سهل‌انگاري يكي از ماموران محافظ صندوق موجب كشته شدن دو نفر در شعبه اخذ راي ولي‌آباد تنكابن شد. وي افزود فرد ضارب كه بسيجي مسلح بوده دستگير شده است و پرونده در حال پيگيري است

۱۳۸۶ اسفند ۲۱, سه‌شنبه

بابک زمانیان محاکمه شد

بابک زمانیان، عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر، به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و در پی شکایت رئیس دانشگاه از وی، پس از محاکمه در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی، زیر نظر قاضی صلواتی، به تحمل یک سال حبس محکوم شد. در حکم صادره اشاره ای به تعزیری یا تعلیقی بودن حکم حبس نشده است

۱۳۸۶ اسفند ۱۱, شنبه

عفو بین الملل محکوم کرد


اعتراض عفو بین الملل به سرکوب مدافعان حقوق زنان • عفو بین‌الملل در گزارشی که روز پنجشبنه ۲۸ فوریه انتشار داد اعلام کرد که مقامات ایران باید به آزار مدافعان حقوق زنان خاتمه دهند و برای از میان برداشتن قوانین تبعیض‌آمیزی که این مدافعان به دنبال تغییر آن هستند اقدامات سریعی به عمل آورند. سازمان عفو بین‌الملل هم‌چنین جزئیات مربوط به ۱۲ فعال حقوق زنان، ۱۱ زن و یک مرد، را که به خاطر فعالیت مسالمت‌آمی‍ز برای تغییرات قانونی، در حال حاضر در بازداشت به سرمی‌برند یا در معرض آزار و اذیت قرار دارند منتشر کرده است ... عفو بین‌الملل در گزارشی که امروز انتشار داد اعلام کرد که مقامات ایران باید به آزار مدافعان حقوق زنان خاتمه دهند و برای از میان برداشتن قوانین تبعیض‌آمیزی که این مدافعان به دنبال تغییر آن هستند اقدامات سریعی به عمل آورند. مَلکُم اسمارت، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در عفو بین‌الملل، گفت: «حکومت ایران به جای این که با کاربرد ابزارهای قدرت خود کسانی را که اعتراض و حق‌خواهی میکنند مورد سرکوب و ارعاب قرار دهد، باید گام‌هایی برای بررسی تبعیضات دیرپای قانونی و دیگر تبعیض¬ها علیه زنان، که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند، بردارد. حکومت باید مدافعان حقوق زنان را که زندانی شده‌اند آزاد کند و بازداشت و آزار کسانی را که به صورت مسالمت‌آمیز به استفاده از حقوق آزادی بیان، تشکل و تجمع خود می‌پردازند متوقف نماید.» گزارش جدید عفو بین‌الملل هنگامی منتشر می‌شود که روناک صفارزاده و هانا عبدی - دو فعال کرد ایرانی - هم‌چنان بدون اتهام، محاکمه و یا حتی دسترسی به وکیل کماکان در بازداشت به سرمی‌برند. اینان در اکتبر و نوامبر ۲۰۰۷ به خاطر استفاده مسالمت‌آمیز از حقوق خود دستگیر شده‌اند. سازمان عفو بین‌الملل هم‌چنین جزئیات مربوط به ۱۲ فعال حقوق زنان، ۱۱ زن و یک مرد، را که به خاطر فعالیت مسالمت‌آمی‍ز برای تغییرات قانونی، در حال حاضر در بازداشت به سرمی‌برند یا در معرض آزار و اذیت قرار دارند منتشر کرده است. بنا به گزارش که تحت عنوان ایران: مدافعان حقوق زنان با سرکوب مبارزه میکنند، منتشر شده است، مدافعان حقوق بشر در رهبریِ کمپین برای خاتمه دادن به تبعیض قانونی‌¬شده علیه زنان، مرتبا به صورت خودسرانه دستگیر و بازداشت می‌شوند،‌ از دسترسی به وکیل، اعضای خانواده و روند دادرسی قانونی محروم می‌گردند، و گاه مأموران امنیتی مصون از مجازات با آنان بدرفتاری می‌کنند. برخی از آنان بر اساس اتهاماتی‌ که با بیانی مبهم تعریف شده تحت تعقیب قرار گرفته‌اند، و ظاهرا به عنوان یک وسیله ارعاب و برای بازداشتن آنان از ادامه مبارزه خود برای حفظ و ترویج حقوق زنان در ایران، اتهام تهدید امنیت ملی‌ یا عمومی به آنان نسبت داده شده است. افراد دیگری به سادگی و بدون این که اتهامی‌ رسمی به آنان نسبت داده شود مدت‌های طولانی در بازداشت‌ انفرادی و با محرومیت ازهر نوع دسترسی به دنیای خارج نگه داشته شده‌اند. این امر غالبا بر اساس موادی از قانون صورت می‌گیرد که به قاضیان اجازه می‌دهد قرار بازداشت را نامحدود تمدید کنند. آزار و ارعاب فعالان حقوق زنان از سوی‌ مقامات به خصوص از هنگام آغاز کمپین برای برابری در ۲۷ اوت ۲۰۰۶ شدیدتر و آشکارترشده است. هدف این کمپین، جمع‌آوری یک میلیون امضا از ایرانیان در پای بیانیه¬ای است که خواست پایان بخشیدن به تبعیض‌های ‌قانونی‌علیه زنان را در بر دارد. ده‌ها نفر از فعالان و حمایت کنندگان کمپین به خاطر فعالیتشان در این رابطه، و برخی از آنان در هنگام جمع‌آوری امضا، دستگیر شده‌اند. پایگاه اینترنتی کمپین تا ژانویه ۲۰۰٨ دست کم هفت بار از سوی‌ مقامات بسته شده است. از صدور اجازه رسمی برای برگزاری جلسات عمومی مرتبا خودداری می‌شود و فعالان کمپین معمولا کارگاه‌های خود را در خانه‌های هوادارانی برگزار می‌کنند که برخی از آنان گویا از سوی مأموران امنیتی تلفن‌های تهدید‌آمیز دریافت کرده‌اند یا برای بازجویی احضار شده‌اند. دست کم یکی از این کارگاه‌ها با تعرض پلیس به هم خورده است که حاضران را دستگیر کرده و برخی را تحت ضرب و شتم قرارداده است. عفو بین‌الملل خواهان تغییر قوانین تبعیض آمیزی است که، از جمله، زنان را از احراز عالی‌ترین مقامات حکومتی و اشتغال به عنوان قاضی بازداشته، آنان را از حقوق برابر با مردان در ازدواج، طلاق، حضانت کودکان و ارث محروم کرده، و ارزش هر نوع شهادت زنان در دادگاه را فقط برابر نصف شهادت مردان دانسته است. گزارش عفو بین‌الملل، حکومت، مجلس و مقامات قضایی را که دارای نفوذ زیادی در مورد موقعیت زنان هستند، فرا می‌خواند که به تعهدات بین‌المللی خود در تأمین حقوق زنان عمل کنند و به تبعیضات قانونی و تبعیض¬های دیگرعلیه زنان خاتمه دهند. مَلکُم اسمارت گفت: «خواست‌های زنان ایران برای احراز جایگاه برابر و پایان بخشیدن به تبعیضات قانونی که زندگی آنان را به مذلت کشانده است، باید از سوی مقامات مورد استقبال و تشویق قرار گیرد. حکومت باید به کار فعالان حقوق زنان و مدافعان حقوق بشر به عنوان یک موهبت بنگرد و اهمیت سهمی را که این فعالان و مدافعان در برخورد به تبعیض و عدم تحمل و ترویج حقوق بشر عمومی همه ایرانیان ایفا میکنند به رسمیت بشناسد.» مشروح گزارش عفو بین الملل سازمان عفو بین الملل ایران: مدافعان حقوق زنان با سرکوب مبارزه می‌کنند

وضعیت یک زندانی سیاسی در اصفهان

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران : بنابه گزارشات رسیده از زندان دستگرد اصفهان آقای علی اصغر نیکبخت 64 ساله از زندانیان سیاسی که از بیماری سرطان پروستات رنج می برد. در روزهای اخیر به دلیل به وخامت گراییدن وضعیت جسمی اش او را به بهداری زندان منتقل کردند. زندانبانان از دادن اجازه ملاقات به محمد نیکبخت فرزند این زندانی سیاسی با پدرش ممانعت می کنند .در هفته های اخیر عفونت در خون او رو به فزونی گذاشته به حدی که به فرزند ایشان آقای محمد نیکبخت از زندانیان سیاسی این زندان اطلاع داده شد که پدرش بین 3 الی 6 ماه بیشتر زنده باقی نخواهد ماند. آقای نیکبخت قادر به انجام کارهای شخصی خود نیست و با کمک فرزندش و سایر زندانیان کارهای شخصی او انجام می گیرد. به دستور اداره اطلاعات بیش از 2 هفتۀ است که او را به بند 3 معروف به بند گاوصندوق این زندان انتقال داده اند. شرایط این بند غیر انسانی است و بدترین بند این زندان است. انتقال دادن او با وضعیت وخیم جسمی به این بند و دریغ کردن کمک فرزندش از او هدفی جزء حذف تدریجی فیزیکی او نیست . آقای نیکبخت از سال 1375 تا به حال در زندانهای گلپایگان ،بم و اصفهان زندانی بوده . او در طی دوران بازداشتش تحت شکنجه های غیر انسانی قرار داشته. و در زندان مبتلا به بیماری سرطان می گردد،او علاوه بر شرایط طاقت فرسا و غیر انسانی زندان می بایست دردهای ناشی از بیماریش را تحمل نماید

نامه معلمین در اعتراض به حکم صادره فرزاد کمانگر

مدال باران ياران
....
” از اخراج، تعليق و تبعيد معلمان تا زندان و حبس و شكنجه و بيگمان فردا نيز بايد شاهد معلمي سربردار اعدام با اتهام اراذل و اوباش باشيم”
....

و حال اين مدال را نيز دريافت كرديم
حكم اعدام براي فرزاد کمانگر، معلم آموزش و پرورش شهرستان کامياران با دوازده سال سابقه تدريس
براستي كه ديگر مرزهاي حرمت و شرافت را از هم دريده و پا را فراتر نهاده اند, در كجاي دنيا معلمي را فقط به خاطر نداي عدالت خواهي و عدالت پيشه گي به حبس و شكنجه ميكشند و در آخر هم تحت عناويني پوچ و بي اساس ”اقدام عليه امنيت ملي” محكوم به اعدام ميكنند؟
آيا معلمي كه 12سال از زندگي خود را به پاي دانش آموزانش ريخته و با شيره وجودش درس زندگي را به آنان آموخته ميتواند يكباره عليه امينت ملي اقدام نمايد؟
معلمي كه فرياد حق خواهي براي باز ستاندن حقوق بر باد رفته و به يغمارفته خود و همكارانش را سر داده محكوم به اعدام است؟
اين است آن عدالت و عدالت گستري ؟؟؟
براستي كدام امنيت ملي ؟؟ مگر ما امنيتي داريم؟! ميشود اين راتفسير كرد ؟؟ امنيت ملي براي ما واژه ايست بسيار غريب .!ولي در همه اتهامات بكار برده ميشود.

اگر بحث بر سر امنيت ملي است, آنكه بايد محاكمه شود كساني هستند كه با دادن اين احكام و اين محدوديتها وسركوب و اتهام, امنيتي بر ما نگذاشته اند.

مسئولان امر فكرميكنند كه با ايجاد اين پروژه هاي ناامني و سركوب ميتوانند مارا خفه كرده و خاموش و سر در گريبان فروبرند . اما چه بيهوده مي انديشند هرگز خاموشي راه و رسم مانبوده ونيست و اين آرامش قبل از طوفان است ...
بايد زمستان را به بهار تبديل نمود
كميته معلمين آزاده
آنچه كه در اين روزها همه را به انديشيدن وادار ميكند آن است كه براستي كجاست آن منزلت و جايگاه انسانيت ؟؟؟؟
در تنگنا قراردادن معلمان و فعالين فرهنگي و صنفي آنهم بادادن احكام سنگين و محدوديتهاي بي حد و حصر,خبرازيك رويا رويي حاكميت از يك طرف و معلمان و دانش آموزانشان از طرفي ديگر ميدهد
دادن احكام سنگين از جمله حكم حبس هاي تعزيري, تعليقي , اخراج و انفصال از خدمت ,كاهش گروههاي شغلي ,تبعيد همكاران به مكانها وروستاهاي دورافتاده و محدود كردن آنان براي حضورشان دركلاسهاي درس ,زير فشار قرار دادن آنان بطوريكه 5بارجابجايي محل تدريس درعرض 4 ماه براي يك معلم آنهم در مكاني دور افتاده ودوراز ديار,عدم پرداخت حقوق ,دربدري وآوارگي وايجاد حادثه هاي غيرقابل جبران جاني,همه وهمه حاكي از حضورفعال و نقش چشم گير معلمان در پهنه سياسي و صنفي جامعه است اين يعني خاري به چشم آقايان بطوري كه باعث شده كه اقدام به پراكندگي همه فعالان فرهنگي بكنند تا مبادا آن انسجام گذشته را بازيابند و مبادا طلب حق كنند و معلمان را به حق خواهي و بازستاندن حقوق اوليه شان فرابخوانند ولي ولي :
دشوار زندگي هرگز براي ما بي رزم مشترک آسان نمي شود
با دادن احكام مختلف و زير فشار گذاشتن معلمان و تبعيد وزنداني كردن آنان در مناطق محروم وايجاد فشارو شكنجه هاي روحي ورواني ميخواهند انديشه معلم را زنداني كنند اما
چه پست و حقير انگارند كه انديشه معلم را حقير ميپندارند
همه اين رفتارها به زودي پاسخي به حق وبجا به دنبال خواهد داشت چرا كه اگر براين بود سكوت كنيم و انزوارا بر گزينيم چه بدهكاري به آقايان بود كه همه اين هزينه ها را متقبل شده و رنج و دربدردي همكارانمان را متحمل شويم .

نامه فرزاد کمانگر به دانش اموزان


بچه ها سلام،
دلم برای همه شما تنگ شده ، اینجا شب و روز با خیال و خاطرات شیرینتان شعر زندگی میسرایم ، هر روز به جای شما به خورشید روزبخیر میگویم ، از لای این دیوارهای بلند با شما بیدار میشوم ، با شما میخندم و با شما میخوابم . گاهی « چیزی شبیه دلتنگی » همه وجودم را میگیرد . کاش میشد مانند گذشته خسته از بازدید که آن را گردش علمی مینامیدیم ، و خسته از همه هیاهوها ، گرد و غبار خستگیهایمان را همراه زلالی چشمه روستا به دست فراموشی میسپردیم ، کاش میشد مثل گذشته گوشمان را به «صدای پای آب » و تنمان را به نوازش گل و گیاه میسپردیم و همراه با سمفونی زیبای طبیعت کلاس درسمان را تشکیل میدادیم و کتاب ریاضی را با همه مجهولات زیر سنگی میگذاشتیم چون وقتی بابا نانی برای تقدیم کردن در سفره ندارد چه فرقی میکند ، پی سه ممیز چهارده باشید با صد ممیز چهارده ، درس علوم را با همه تغییرات شیمیایی و فیزیکی دنیا به کناری میگذاشتیم و به امید تغییری از جنس «عشق و معجزه» لکه های ابر را در آسمان همراه با نسیم بدرقه میکردیم و منتظر تغییری میمانیدم که کورش همان همکلاسی پرشورتان را از سر کلاس راهی کارگری نکند و در نوجوانی از بلندای ساختمان به دنبال نان برای همیشه سقوط ننماید و ترکمان نکند ، منتظر تغییری که برای عید نوروز یک جفت کفش نو و یک دست لباس خوب و یک سفره پر از نقل و شیرینی برای همه به همراه داشته باشد . کاش میشد دوباره و دزدکی دور از چشمان ناظم اخموی مدرسه الفبای کردیمان را دوره میکردیم و برای هم با زبان مادری شعر می سرودیم و آواز میخواندیم و بعد دست در دست هم میرقصیدیم و میرقصیدیم و میرقصیدیم . کاش میشد باز در بین پسران کلاس اولی همان دروازه بان میشدم و شما در رویای رونالدو شدن به آقا معلمتان گل میزدید و همدیگر را در آغوش میکشیدید ، اما افسوس نمیدانید که در سرزمین ما رویاها و آرزوها قبل از قاب عکسمان غبار فراموشی به خود میگیرد ، کاش میشد باز پای ثابت حلقه عمو زنجیرباف دختران کلاس اول میشدم ، همان دخترانی که میدانم سالها بعد در گوشه دفتر خاطراتتان دزدکی مینویسید کاش دختر به دنیا نمیامدید. میدانم بزرگ شده اید ، شوهر میکنید ولی برای من همان فرشتگان پاک و بی آلایشی هستید که هنوز « جای بوسه اهورا مزدا» بین چشمان زیبایتان دیده میشود ،راستی چه کسی میداند اگر شما فرشتگان زاده رنج و فقر نبودید ، کاغذ به دست برای کمپین زنان امضاء جمع نمیکردید و یا اگر در این گوشه از « خاک فراموش شده خدا » به دنیا نمی آمدید ، مجبور نبودید در سن سیزده سالگی با چشمانی پر از اشک و حسرت « زیر تور سفید زن شدن » برای آخرین بار با مدرسه وداع کنید و « قصه تلخ جنس دوم بودن » را با تمام وجود تجربه کنید . دختران سرزمین اهورا ، فردا که در دامن طبیعت خواستید برای فرزندانتان پونه بچینید یا برایشان از بنفشه تاجی از گل بسازید حتماً از تمام پاکی ها و شادی های دوران کودکیتان یاد کنید .
پسران طبیعت آفتاب میدانم دیگر نمیتوانید با همکلاسیهایتان بنشینید ، بخوانید و بخندید چون بعد از « مصیبت مرد شدن » تازه « غم نان » گریبان شما را گرفته ، اما یادتان باشد که به شعر ، به آواز ، به لیلاهایتان ، به رویاهایتان پشت نکنید ، به فرزندانتان یاد بدهید برای سرزمینشان برای امروز و فرداها فرزندی از جنس « شعر و باران » باشند به دست باد و آفتاب میسپارمتان تا فردایی نه چندان دور درس عشق و صداقت را برای سرزمینمان مترنم شوید .

جنبش زنان همچنان در وحشت فعالیت میکند


مرضیه مرتاضی لنگرودی از فعالان حوزه زنان به شش ماه زندان و 10 ضربه شلاق که برای مدت دو سال به حالت تعلیق در می آید، محکوم شد. در روز 13 اسفند 1385 که قرار بود 5 نفر از فعالان حوزه زنان در دادگاه انقلاب محاکمه شوند تعدادی از دوستان و اعضای خانواده این افراد برای اطلاع از جریان دادرسی در محل دادگاه انقلاب حاضر شدند که متعاقب این امر حدود 33 نفر از حاضران بازداشت شدند. مرتاضی لنگرودی یكی از این بازداشت شدگان بود. بنابراین برای او و دیگر افراد بازداشت شده، پرونده‌ای در دادگاه انقلاب تشكیل شد. حال شعبه 13 دادگاه انقلاب پس از برگزاری دادگاه حكم خود را اعلام كرده است. فریده غیرت وکیل مرضیه مرتاضی لنگرودی با تأیید خبر محکومیت موکلش از صدور چنین حکمی توسط شعبه 13 دادگاه انقلاب برای مرتاضی لنگرودی ابراز تعجب کرد چرا که به اعتقاد وی شعبه 13 دادگاه انقلاب برای دیگر موکلینش که آنها نیز مانند مرتاضی لنگرودی در مقابل دادگاه انقلاب بازداشت و سپس محاكمه شده بودند، حکم برائت صادر کرده است اما فقط برای مرتاضی لنگرودی حکم محکومیت صادر شده است. این وکیل دادگستری با اعتقاد بر اینکه اتهامات وارده بر مرضیه مرتاضی لنگرودی مانند اتهامات دیگر موکلینی است که آنها نیز در مقابل دادگاه انقلاب بازداشت و پس از برگزاری دادگاه برای آنها حکم برائت صادر شده، گفت که نسبت به این حکم اعتراض کرده است. مرضیه مرتاضی لنگرودی یكی ازفعالان سازمان‌های مدنی است كه تا كنون در سمینارهای مختلفی از جمله "زندان زنان" و "كنفرانس بزرگ دنیا علیه جنگ" كه توسط جنبش ضد جنگ اروپا با شركت 26 كشور در لندن برگزار شد، حضوری فعال داشته است. مقالات او در نشریات مختلف به چاپ رسیده است. او از مؤسسان مادران صلح ایران، كمیسیون حقیقت یاب احكام سنگسار در ایران و عضو هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق زندانیان است. مرضیه مرتاضی لنگرودی همسر حبیب الله پیمان دبیر كل جنبش مسلمانان مبارز و از چهره‌های شاخص ملی – مذهبی است

نامه یک دانش اموخته قرانی


طبق آخرین اخباری که توسط خبرنگاران افتخاری ما به دست ما رسیده است وضعیت فعالیتهای قرانی در فرهنگسرای قران واقعدر خیابان آذری خیلی بد است. طبق این گزارش گزارش مسئولین این فرهنگسرا اصلا در مورد رسیدگی به کارها مخصوصا فعالیتهای قرانی کاملا بی توجه هستند
صحبتهای یکی از حافظان قرانی انجا در مورد وضعیت فرهنگسرا:
در این فرهنگسرامن حدود ۲ سال است که فعالیت می کنم یعنی کلاس می آیم باور کنید اینجا واقعا به بچه ها اهمیت نمی دهند از همان درب ورودی گرفته تا کسانی که در اتاق ها به عنوان مسئول نشسته اند. مسئولین درب ورودی با بچه ها به بدترین نوع صحبت و رفتار می کنند و در خیلی از موارد با آنها درگیر می شوند و هیچ کس نیست از آنها بازخواست کند مثل اینکه آنها هم می دانند رئیسانشان اصلا پیگیر این موارد نمی شوند و... شما حساب کنید که وقتی افراد جلوی درب ورودی جلوی بچه ها آن هم حافظان کوچک و بزرگ حرفهای توهین آمیز و حتی فحاشی کنند چه تاثیری روی آنها می گذارد و ...در کلاسهای ما موقع ثبت نام تعداد افراد بسیار زیاد است یعنی بچه ها واقعا استقبال می کنند برای امور قرانی و مخصوصا حفظ ولی .... ولی وقتی مقداری از کلاسها می گذرد و افرادی مقداری از حفظشان را پیش برده اند باید به انها جایزه داد آنها را تشویق کرد حداقل به ازای هر یک جز ولی باور کنید دریغ از یک توجه و یک خسته نباشید خشک و خالی و از اینجاست که ریزش کلاسها شروع می شود و از کلاس های ۸۰ نفری از حافظان فقط تعداد بسیار کمی از آنها به اندازه انگشتان دست هم نمی مانند و نمی دانید که این استاد بیچاره مانند باغبانی که پرپر شدن گلهایش را می بیند ریزش چنین ستارگانی را جلوی چشمش می بیند و با تمام فریادهایی که برای کمک به مسئولان فرهنگ زده می شود ولی دریغ از یک جواب...
مثلا یکی از مهمترین موارد آن را ببینید:
پارسال ماه رمضان شروع شد ماهی که در آن همه به سوی قران روی می آورند حتی افرادی که در ماههای دیگر سال به خواندن قران اصلا اهمیت نمی دادند این ماه را طوری دیگر می بینند .ماه قران ماه نزول قران
خدایا تو شاهد باش: می دانید مسئولین فرهنگ سرا چه گفتند : باید تمام فعالیتهای قرانی (بیشتر کلاسهای قرانی مخصوصا حفظ و قراعت و تجوید در بعد از ظهر ها است چون بچه ان موقع از مدرسه تعطیل می شوند و بزرگسالان سر کار نیستند) تعطیل بشود و به بعد از ماه رمضان موکول شود. می دانید یعنی چه برای یک حافظ یک جلسه غیبت باعث صدمات زیادی به انها می شود حالا آنها گفه اند یک ماه تعطیلی.
دغدغه ها شروع شد، ناراحتی ها شروع شد باور کنید نمیدانید استاد ما آقای رجبی با چه قدر کلنجار رفتن توانست طبق یک سری شرایط کلاسها را در ماه رمضان نگه دارد میدانید شرایط چه بود:
تمام کلاسها با ید ادغمان شود و در ظرف مدت یک ساعت نیم هم باید برگزار شود . حالا شما حساب کن جمعیت ۵۰ تا ۶۰ نفری از بچه ۵ سال گرفته تا ۵۰ سال را باید توی یک کلاس دم کرده با زبان روزه سر کرد باور کنید من الان که دارد یادم می آید دارد سرم گیج می رود تازه من شاگرد بودم استاد ما داشت هلاک می شد داشت جان می داد و هیچ کس هم نبود به داد ما برسد اصلا صدای ما به جایی نمی رسید و چیزی که باعث گریه ما می شد پرپر شدند این بچه ها بود و لی به خدا یک نیرویی یک قدرتی نمی دانم هرچه بود این کلاسها را نگه داشته بود .
توی ماه رمضان یکی دوتا از آنها مجبور بودند تا یک ساعت بیشتر بمانند و انقدر ناراحت این موضوع بودن که من یادم نمی آید یکی از انها آمده بوده سر کلاس ما و با چه پرخاشگری با ما و استاد ما صحبت می کرد می دانید که به حافظ قرآنی نباید اصلا با صدای بلند صحبت کرد ولی در آجا مسئولین فرهنگسرای قرآنی با حافظان اینطور صحبت می کردند نمی دانید چه تاثیری روی آنها می گذاشت.
مثلا یک بار آنها داشتند در فرهنگسرا از آب آنجا (بیت المال) ماشینشان را می شستند بعد یکی از حافظان کوچک به پیش استاد ما می آید و می گوید مگرنه اینکه این آب برای استفاده شخصی نیست پس چرا آنها دارند از آن استفاده می کنند . می دانید جواب استاد ما چه بود : سکوت
این تاثیر می گذارد روی آن بچه چرا که با خود می گوید در جایی که مروج معارف و تعالیم قرآنی است کوچکترین مسائل آن رعایت نمی شود آن وقت چه انتظاری از من است؟
باور کنید من در مدت طولانی که آجا هستم حتی برای مدت کوتاهی مسئولین آنجا را ندیده ام بیایند سر کلاس ما بینند بچه ها را ببینند جایزه کسی نخواست (می گویند بودجه هایی برای دادن جایزه به حافظان است ولی دریغ از یک ؟) بیایند لذت ببرند این خردسالان حافظ را ببینند این کودکان حافظ را ببینند این روشن دلان (نابینا) حافظ را ببینند شاید کمی به فکر بیفتند که بابا یک روزی باید جواب پس بدهند آن آقایی که در خبرگزاری قرآن به عنوان خادم آنجا نام برده شده است و رئیس این مرکز هم است آقا شما باید جواب پس بدهید یک روزی جلوی شما را می گیرند و می گویند چرا اینقدر ریزش دارد کلاسهای شما پس این پولها را چه کردید؟ چرا باید یک پدر شهید مستخدم شما باشد و جلوی شما خم و راست شود وشما ...
باور کنید آنجا همه از بچه ها طلبکارند آقا در آنجا تمام کسانی که کار می کنند اصلاآداب و معاشرت برخورد با افراد را ندارد یک کلام آنجا اکثر آنها اصلا قرآنی نیستند ما نمیدانیم اینها از کجا آمده اند با چه دستورالعملی اینها گزینش شده اند اصلا چطور گزینش شده اند
خواهش می کنیم کسی که این مطلب را می خواند به خاطر قران اگر میتواند کاری کند یا به کسی که می تواند اطلاع دهد باور کنید ما به غیر از این دیگر از دستمان خارج است
ما هم از شما می خواهیم اگر توانستید و خواستید به این مسئله رسیدگی کنید و خواستید به صحت مطالب بالا دست پیدا کنید حتما از دانش آموختگان آنجا پیگیری کنید نه از طریق خود مسئولین فرهنگسرا که خودتان حتما میدانید.

۱۳۸۶ اسفند ۸, چهارشنبه

احضار یک فعال سیاسی





کسری عسلاوند

از اعضاء حزب پانیرانیسم مجددا به دادسرا احضار شد

hrwaiiran@gmail.com

جنبش زنان کرد

فراخوان جنبش زنان کرد
ما خواستار آزادی هر چه سریعتر خانم ها هانا عبدی و روناک صفازاده هستیم !
در شرایطی که دولتمردان ایران مدعی اجرای حقوق بشر هستند ؛و به نام اسلام و عدالت بر مردم حکومت می کنند ؛
و در گوشه و کنار این سر زمین سمینار صلح و زن برگزار می نمایند، و از مهمانان خارجی دعوت به عمل می آورند،مردم
ما در شرایطی به سر می برند ،که روز به روز بر محدودیت های فردی و اقتصادی و اجتماعی وسیاسی وفرهنگی شان افزوده
می شود. ادامه این فشارها پیامدهای بسیارنا مطلوبی را گریبان گیر جامعه محروم امروز ایران کرد ه است .
ما زنان کردستان اعتراض خود را به این روند اعلام می نماییم ؛و خاطر نشان می کنیم ،که ضمن علاقمند بودن به صلح و برابری حقوق همه انسانها و ملیت ها ی ایرانی فارغ از نژاد و یا تعلق قومی و جنسیتی مطالبات خود را بشرح زیرخواستاریم.
1.احقاق حقوق زنان ،هدف مشترک همهء فعالین جنبش زنان ایران است . در حالی که زنان ایرانی اعم ازترک ، کرد ، فارس و ... خواسته های مدنی خود رابا دیگر زنان فعال در جهان پیوند زده اند،در راستای حقوق ملی و شهروندی خویش نیز مبارزه می کنند و بیشترین هزینه را نیز متحمل می شوند. چنانچه در طی ما ههای گذشته شاهد دستگیری زنان کرد در نقاط مختلف کردستان بوده ایم،زنانی که هم دغدغه ی برابری حقوق زنان و مردان را دارند ،هم دغدغه ی حقوق اقوام و ملیت ها ی ایرانی را.
2.ما زنان کرد ، این گونه سرکوب را که به دور از نظارت کارشناسان و وکلای حقوقی ، افکار عمومی و دادگاههای علنی است،به اتهامات واهی تجزیه طلبی و تروریست وبمب گذار ، بدون در نظر گرفتن کم ترین حقوقی با بی رحمانه ترین برخوردها ، محکوم می کنیم؛ و همین امر را دال بر ظلمی مضاعف در حق این فعالان می د انیم .
3.جنبش زنان کرد ،ضمن تاکید برخواستها ومطالبات کمپین یک میلیون امضا برای تغییرقوانین تبعیض آمیز علیه زنان ،نارضایتی خود را از تهدید ها و شکنجه ی فعالان اجتماعی ، سیاسی ، مدنی و فرهنگی کردستان که اغلب آن ها در شرایط بسیار بدی به سر می برند، ابراز می دارند.
4. ما خواستار آزادی هر چه سریعتر خانم ها هانا عبدی و روناک صفازاده هستیم ؛ و از تمام فعالین جنبش زنان و نهادهای مدنی و فعالین سیاسی در سراسرایران انتظار داریم که با امضای این فراخوان با ما هم صدا شوند ،و زنان کرد را دراین شرایط سخت یاری دهند.
هم چنین از دولتمردان و مسوولین امنیتی نیز تقاضا می کنیم ، که رویه ی صلح آمیز و عدالت خواهانه ای راپیشه ی خود
کنند.
فعالین جنبش زنان کرد ـ ایران
5/12/1386

۱۳۸۶ اسفند ۶, دوشنبه

برادر یعقوب مهرنهاد در خطر است

به گزارش آژانس خبری تفتان از زاهدان، نیروهای سرکوبگر وزارت اطلاعات سه شنبه شب به منزل مهرنهاد یورش برده و برادر یعقوب مهرنهاد به نام ابراهیم مهرنهاد را دستگیر کرده و به نقطه نامعلومی منتقل کردند.ابراهیم مهرنهاد برادر کوچکتر یعقوب مهرنهاد و یکی از اعضای انجمن جوانان صدای عدالت می باشد که قبلا هم همراه با برادرش دستگیر شده و چند ماه در زندان بود که شب سه شنبه بار دیگر نیروهای رژیم وی را دستگیر کردند.لازم به ذکر است که هفته پیش حکم اعدام یعقوب مهرنهاد توسط بیدادگاههای رژیم صادر شده و احتمالا به خاطر انتشار وسیع این خبر و همچنین انتشار جزئیات حکم اعدام یعقوب برادرش بازداشت شد تا خانواده یعقوب از ترس نتوانند صدای مظلومیت وی را به جهانیان برسانند.

بابک دادبخش

بابک دادبخش

اخبار کارگری از برخی استانها در ایران


ظهر امروز جمعی از کارگران ذوب آهن اردبيل، با حضور در مقابل ساختمان مرکزی کارخانه ذوب آهن اردبيل، به نحوه پرداخت حقوق و مطالبات خود تجمع اعتراض آميز برگزار نمودند. ..بنا به گزارش خبرگزاريهای ايران، کارگران که تعداد آنها بيش از يکصد و پنجاه نفر ميشد اظهار داشته اند که به رغم وعده های مکرر بيش از سه ماه است که حقوق دريافت نکرده اند. اين کارگران با وجود تورم شديد در سخت ترين شرايط به زندگی خود ادامه ميدهند. در ادامه این گزارش می افزاید که بيش از هفتصد راننده شرکت واحد تهران اخراج شده اند. بنا بر اين گزارش کارفرما و اعضای شورای اسلامی کار شرکت واحد تاکنون از تاييد اين ادعا خودداری کرده اند. اين گزارش می افزايد اخراج کارگران شرکت واحد با وجود اينکه به دليل عدم تذکر کافی مبنی بر کم کاری و غيبت بيش از حد کارگران غيرقانونی می نمايد، اما از جانب ديگر به واسطه نزديکی به پايان سال و هزينه های نوروز اقدامی عجيب و مجازاتی سنگين به نظر ميرسد. همچنين، کارگران سد گلابر زنجان هفت ماه حقوق معوقه طلبکار هستند. در همين حال چهارصد نفر از کارگران سد گاوشان و سد زيويه در اعتراض به عدم دريافت چهار ماه حقوق معوقه خود مقابل فرمانداری شهر کامياران دست به تجمع زدند. علاوه بر اين، با وجود تجمع کارگران درخشان يزد در اعتراض به عدم دريافت بيست و دو ماه حقوق و برخورد نيروی انتظامی با آنها، اين کارگران هنوز بلاتکليفند. بنا به گفته جبار علی سليمان، يک فعال کارگری در استان يزد، بيش از ۱۲۰ کارگر کارخانه درخشان يزد ۲۲ ماه حقوق طلبکار هستند.

پرونده زهرا بنی یعقوب همچنان باز است

شيرين عبادی برنده جايزه صلح نوبل و و کيل مدافع دکتر زهرا بنی يعقوب، پزشک جوانی که در يکی از بازداشتگاه های امر بمعروف و نهی از منکر شهرستان همدان به طرز مشکوکی جان سپرد، از صدور دستور نبش قبر موکلش خبر داد. بنا به گفته شيرين عبادی، اگر شکستگی استخوان جمجمه وجود داشته باشد تا مدتها آثار آن بر جسد باقی می ماند. بنابراين، با استناد به آن موضوع خودکشی منتفی است. وکيل مدافع خانواده بنی يعقوب همچنين تصريح کرده است نبود شکستگی جمجمه تاييدی بر اقدام به خودکشی موکلش نيست. عبادی توضيحات بيشتر در خصوص مرگ مشکوک زهرا بنی يعقوب را به صدور گزارش نهايی پزشکی قانونی و انجام مراحل نبش قبر منوط کرده است

دانشجویان در شاهرود

بيش از سه هزار نفر از دانشجويان دانشگاههای صنعتی آزاد و غير انتفاعی شاهرود در اعتراض به مشکلات صنفی آموزشی، سومديريت، و سرباز زدن روسای دانشگاههای شاهرود از اجرای خواسته های دانشجويان پس از سه روز تحصن آرام در دانشگاه آزاد، از نماينده مجلس هفتم و فرماندار شهر تقاضای رسيدگی به خواسته هايشان کردند. بنا به گزارشهای موجود، نيروهای ضد شورش و گارد ويژه تعدادی از دانشجويان را بازدشت کرده اند که از شمار دقيق دستگيرشدگان اطلاع دقيقی در دست نيست

حکم اعدام سه فعال سیاسی اعلام و ابلاغ شد

محکومیت یک فعال حقوق بشری و دو فعال سیاسی به اعدام
فرزاد کمانگر , علی حیدریان و فرهاد وکیلی توسط شعبه 30 دادگاه انقلاب به ترتیب به اعدام ، 10 سال زندان و اعدام و 10 سال زندان و اعدام محکوم شدند.
این سه فعال مدنی و سیاسی پس از بیش از 18 ماه بازداشت توام با شکنجه های جسمی متعدد در اداره های اطلاعات کرمانشاه ، سنندج و 209 اوین که منجر به آسیبهای جسمی و روحی متعددی گشته بود سرانجام در دادگاهی به مدت هفت دقیقه به اعدام محکوم شدند.
فرزاد كمانگر معلم آموزش وپرورش شهرستان كامياران با 12 سال سابقه تدريس كه از يكسال قبل از دستگيري در هنرستان كارودانش مشغول به تدريس بوده همچنین عضو هيئت مديره انجمن صنفي معلمان شهرستان كامياران شاخه كردستان میباشد و تا زمان فعاليت اين انجمن و قبل از اعلام ممنوعيت فعاليتهاي آن مسئول روابط عمومي اين انجمن بوده است . همچنين عضو شوراي نويسندگان ماهنامه فرهنگي - آموزشي رويان (نشريه آموزش و پرورش كامياران) که توسط حراست آموزش و پرورش توقیف شده است و نیز عضو هيئت مديره انجمن زيست محيطي كامياران (ئاسك) میباشد و از اواخر سال 84 نيز با نام مستعار سيامند به عضویت مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران درآمده است. به همراه فرهاد وکیلی ، معاون سابق اداره جهاد کشاورزی شهرستان سنندج و علی حیدریان یک از اعضای حزب زحمتکشان کردستان ترکیه (پ ک ک) پس از ماهها شکنجه در تاریخ 10/11/1386 در شعبه 30 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی تیارامی به اتهام آنچه که محاربه خوانده شده و برخلاف تمامی موازین قانونی و بی توجه به فقدان اسناد لازم و در 7 دقیقه دادگاه ، در حالی که تمامی مطلعین منتظر خبر آزادی و احکامی دیگر بودند به اعدام محکوم شدند. این حکم ساعاتی پیش توسط دادگاه به آنان ابلاغ گردید. فرزاد کمانگر ضمن غیرقانونی دانستن دادگاه از امضای حکم خود با خواندن سرودی خودداری نمود
منبع فعالان حقوق بشر در ایران

۱۳۸۶ اسفند ۵, یکشنبه

تجمع صنفی دانشجویان دانشگاه شیراز آغاز شد

دانشجویان دانشگاه شیراز از ساعت 11 امروز یکشنبه 5 اسفند آغاز شده است
دانشجویان دانشگاه شیراز به دلیل وضعیت بسیار بد صنفی نبود امکانات دست به تجمعی زده اند تا به خواسته های آن ها رسیدگی شود
برخی از خواسته های آن ها به شرح زیر می باشد:
1. اخراج دانشجویان ورودی 82 از خوابگاه های مفتح و دست غیب
2. پایین بودن غذای سلف و نبودن غذا در روز های تعطیل و بالا بود ژتون غذا
3. وضعیت نامناسب خوابگاه دختران و پسران( نبود امکانات رفاهی، بهداشتی، غذا،)
4.حذف 108 کاندیدای شورای صنفی
5. عدم پاسخ گویی مسئولین دانشگاه
6. بسته شدن فضای دانشگاه و ایجاد محدودیت
اخبار این تجمع به زودی منتشر می شود

درگیری مردم و نیروهای انتظامی در آریا شهر تهران(گزارش کامل)

گزارش هایی که از وقایع آریا شهربه دست دیدبان حقوق بشر فعال در ایران رسیده در پی می آید
روز شنبه 4 اسفند بین نیرو های انتظامی و مردم عادی در فلکه دوم آریاشهر روبروی پاساژ گلدیس در گیریهای شدید و کم سابقهای روی داد.
ماجرا از برخورد خشن و نامناسب نیروهای گشت ارشاد با یک دختر جوان آغاز شد.بعد از اینکه آن نیرو های گشت ارشاد درحال بازداشت دختر به خاطر پوشش بودند دختر جوانروسری خود درمی آاورد و با فریادبه این حرکت پلیس اعتراض کرد سپس پلیس با زور او را به داخل ماشین برد دختر جوان که می خواست از ماشین بیرون بیاید پلیس با باتوم به صورت دختر می زند، در همین هنگام پسری که فامیل یا دوست دختر بود با پلیس درگیر میشود. افسر پلیس کله پسره را درون سطل آشغال می کند
مردمی که در صحنه حاضر بودند به شدت از این حرکات به عصبانی شده بودند پلیسی که این عمل را انجام داده بود را به شدت کتک می زنند
در ادامه با برخورد خشن تر پلیس جمعیتی در حدود 150 نفر علیه احمدی نزاد و جمهوری اسلامی شعار می دند که متن بعضی از شعار ها:
جمهوری اسلامی نمی خوایم نمی خوایم
توپ تانک فشفشه احمدی نزاد.......
الاف کردی ما را از 57 تا حالا
البته بیشتر به پراکنده بود
سپس بالغ بر 200نفر پلیس ضد شورش و و افسر و و در حدود 100 تایی هم سرباز به سرعت شروع به متفرق کردن مردم وحتی عابرین پیاده می کردند
وبین فلکه اول تا فلکه دوم اریاشهر نزدیک به یک ساعتی بسته شد
تا ساعت 8:45 در حدود20 نفر بازداشت شدند. بعضی از افراد بازداشت شده را با دست بند می بردند
اجازه عکس گرفتن و فیلم گرفتن با موبایل رو به هیچ کس نمی دادند وحتی بعضا به صحبت با موبایل هم گیر می دادند.
توقف مقابل گلدیس که معمولا محل قرار هاست ممنوع بود.
پاساز گلدیس در حالی ساعت 8 شب بسته شد که جمع کثیری از مردم که با توجه به روز های پایانی سال برای خرید به داخل رفته بودند در حدود یک ساعت داخل پاساز حبس شدند.
یه چند نفری هم در جلوی گلدیس توسط پلیس مضروب شدند یه پلیس هم در اوج وحشی گری به چشم پسری ضربه زد.
در پارک استقلال جنب فلکه دوم جمع کثیری از نیروهای پلیس اماده واستاده بودند و به کسی اجازه تردد داخل پارک نمی دادندو در همین فضا در حدود 50 تا از اون موتور قرمزها موسوم به موتور تریل به میدان صادقیه وارد شدند
چندین موتور دیگر در جلوی درب پاساز بود و تعداد زیاد دیگری نیز در فلکه اول مستقر بود.
ناظران عینی گفتند که چند ماشین پر از ون های گشت ارشاد به علاوه یک سمند از مردم را گرفتند
کلیه مغازه ها و پاسازها بین فلکه اول و فلکه دوم تا ساعت 9 بسته شد
مسجد امام جعفر صادق نیز به پاتوقی برای سربازان تبدیل شده بود که تعداد زیادی سرباز در صحن آن به چشم می خورد
بین دو تا فلکه از پر بود از بسیجی ولباس شخصی و غیره
نیرو های امنیتی حتی از گفتگو های عادی و شرح ماجرا نیز جلوگیری می کردند
برخی از کسبه محل تهدید به سکوت شده بودند
تا حدود 1.5 ساعت بعد 9.5 ایستادن در جلوی پاساز غیر ممکن بود
در حدود ساعت 9 پاساز گلدیس برای خروج ان دسته از مردمی که درن ان محبوس شده بودند باز شد و پس از خروج ملت بلافاصله تعطیل شد..
گفتنی است اجرای طرح امنیت اجتماعی در محدوده آریاشهر و به ویژه پاساز گلدیس از ثبات و سختگیری بیشتری برخوردار بوده است
البته بسته شدن در پاساز گلدیس در ساعت 8 شب به خوبی گویای عمق ماجرا و وسعت آن می باشد

در

گزارش وقایع آریا شهر در پی می آید
روز شنبه 4 اسفند بین نیرو های انتظامی و مردم عادی در فلکه دوم آریاشهر روبروی پاساژ گلدیس در گیریهای شدید و کم سابقهای روی داد.
ماجرا از برخورد خشن و نامناسب نیروهای گشت ارشاد با یک دختر جوان آغاز شد.بعد از اینکه بهش گیر می دن دختره روسریشو در اورد و گفت می خاو آزادباشم وازاین حرفا بعد پلیس بزور کردش تو ماشین دختره که خواست از توماشین بیاد بیرون پلیس یه باتوم زد تو صورتش، در همین حین یه پسری که فامیل یا دوست دختره بود با پلیس دعواش میشه. افسر پلیس کله پسره رو می کنه تو این سطل اشغالای مکانیزه که شهرداری یکیشو جلو گلدیس قرار داده بود.
با دیدن این صحنه ملت غیرتی شده و اون فرد پلیس رو که این کار رو کرده بود به شدت می زنند.
در ادامه با برخورد خشن تر پلیس جماعتی در حدود 150 نفر علیه احمدی نزاد و جمهوری اسلامی شعار می دند که متن بعضی از شعار ها
جمهوری اسلامی نمی خوایم نمی خوایم
توپ تانک فشفشه احمدی نزاد
الاف کردی ما را از 57 تا حالا
البته بیشتر به صورت لمپنی بود
بعد بالای 200 نفر پلیس ضد شورش و و افسر و و در حدود 100 تایی هم سرباز به سرعت شروع به متفرق کردن مردم وحتی عابرین پیاده می کردند
وبین فلکه اول تا فلکه دوم اریاشهر نزدیک به یک ساعتی بسته بود
سرهنگی که در کنار من بود بابیسیم گزارش داد تا حالا 8:45 در حدود 15 نفر گرفتند.سه نفر رو جلوی من گرفتند وبه دو نفرشون دستبند زدند.
اجازه عکس گرفتن و فیلم گرفتن با موبایل رو به هیچ کس نمی دادند وحتی بعضا به صحبت با موبایل هم گیر می دادند.
توقف مقابل گلدیس که معمولا محل قرار هاست ممنوع بود.
پاساز گلدیس در حالی ساعت 8 شب بسته شد که جمع کثیری از مردم که با توجه به روز های پایانی سال برای خرید به داخل رفته بودند در حدود یک ساعت داخل پاساز حبس شدند.
یه چند نفری هم در جلوی گلدیس توسط پلیس مضروب شدند یه پلیس هم در اوج وحشی گری زد تو چشم یه پسره.
در پارک استقلال جنب فلکه دوم جمع کثیری از نیروهای پلیس اماده واستاده بودند و به کسی اجازه تردد داخل پارک نمی دادندو در همین فضا در حدود 50 تا از اون موتور قرمزها موسوم به موتور تریل رو خودم شمارش کردم..
چندین موتور دیگر در جلوی درب پاساز بود و تعداد زیاد دیگری نیز در فلکه اول مستقر بود.
ناظران نی گفتند که یک ماشین پر از اون ماشین های گشت ارشاد به علاوه یک سمند ادم گرفتند
کلیه مغازه ها و پاسازها بین فلکه اول و فلکه دوم تا ساعت 9 بسته شد
مسجد امام جعفر صادق نیز به پاتوقی برای سربازان تبدیل شده بود که تعداد زیادی سرباز در صحن آن به چشم می خورد
بین دو تا فلکه از پر بود از بسیجی ولباس شخصی و غیره
نیرو های امنیتی حتی از گفتگو های عادی و شرح ماجرا نیز جلوگیری می کردند
برخی از کسبه محل تهدید به سکوت شده بودند
تا حدود 1.5 ساعت بعد 9.5 ایستادن در جلوی پاساز غیر ممکن بود
در حدود ساعت 9 پاساز گلدیس برای خروج ان دسته از مردمی که درن ان محبوس شده بودند باز شد و پس از خروج ملت بلافاصله تعطیل شد..
گفتنی است اجرای طرح امنیت اجتماعی در محدوده آریاشهر و به ویژه پاساز گلدیس از ثبات و سختگیری بیشتری برخوردار بوده است
البته بسته شدن در پاساز گلدیس در ساعت 8 شب به خوبی گویای عمق ماجرا و وسعت آن می باشد

۱۳۸۶ اسفند ۲, پنجشنبه

اتحادیه کارگران و ituc محکوم کرد

از: اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار ایران
به: کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های آزاد کارگری ITUC
تاریخ: 29/11/1386
موضوع: صدور و اجرای حکم شلاق توسط قوه قضائیه ایران در مورد کارگران به جرم شرکت در مراسم اول ماه مه
با درودهای فراوان
دوستان گرامی همانگونه که مطلع هستید امسال در شهر سنندج نیروهای امنیتی و انتظامی به مراسم گرامیداشت اول ماه مه که بصورت آرامی توسط کارگران در حال برگزاری بود یورش برده و ضمن ضرب و شتم شدید کارگران، 13 نفر از آنان را بازداشت کردند. از این بین، آقایان شیث امانی رئیس هیئت مدیره و صدیق کریمی عضو هیئت مدیره اتحادیه ما را پس از 42 روز بازداشت با قرار وثیقه پنجاه میلیون تومانی از زندان آزاد کردند و دادگاه بدوی برای آنان حکم دو سال و نیم زندان صادر کرد که پس از اعتراض ما، تاکنون دادگاه تجدید نظر رای خود را اعلام نکرده است. اما ما بقی کارگران که اکثرا عضو اتحادیه ما بودند و نایب رئیس اتحادیه آقای خالد سواری نیز در بین آنان بود هر کدام پس از تحمل 9 الی 12 روز حبس از زندان آزاد شدند و دادگاه بدوی برای هر کدام از آنان حکم 91 روز زندان و ده ضربه شلاق صادر کرد که بشدت مورد اعتراض اتحادیه ما قرار گرفت و اتحادیه ما اعتراض خود را کتبا به ارگانهای رسمی از جمله قوه قضائیه و نمایندگان مجلس شورای اسلامی و ... اعلام کرد و خواهان لغو این احکام در دادگاه تجدید نظر شد. با این حال دادگاه تجدید نظر استان کردستان طی حکمی به تاریخ 17/9/86 قرار زندان این دوستان را به جریمه نقدی تبدیل و حکم ده ضربه شلاق را ابقا نمود و اخیرا آنرا به دادگاه اجرای احکام ارجاع داده است تا کارگران را جریمه و حکم ده ضربه شلاق را در مورد آنان به اجرا دربیاورند.(احکام صادره دادگاه تجدید نظر ضمیمه این نامه می باشد). پیرو این حکم روز پنج شنبه مورخه 25/11/86 دادگاه اجرای احکام طی ابلاغیه ای غیر رسمی آقای صدیق امجدی یکی از 11 نفر کارگر محکوم شده را در روز شنبه مورخه 27/11/86 احضار کرد و همانجا خانواده وی را مجبور به پرداخت جریمه نقدی نموده و همزمان حکم ده ضربه شلاق را در مورد وی به اجرا در
آورد.در شرایط امروز جهان، شلاق زدن کارگران به جرم شرکت در مراسم اول ماه مه، تلاشی بغایت ضد انسانی برای امحا دستاوردهای تاکنونی طبقه کارگر جهانی است که میلیونها کارگر در سرتاسر جهان برای تثبیت آنها زندگی خود را از دست داده و مشقات طاقت فرسایی را متحمل شده اند. صدور و اجرای حکم قرون وسطایی شلاق در مورد کارگران در ایران، اعلام خطری است برای کل طبقه کارگر جهان و ما انتظار داریم شما دوستان عزیز و تمامی کارگران جهان با قدرت و شدت در برابر آن عکس العمل نشان دهند. این در حالی است که بر خلاف اصول و موازین پذیرفته شده بین المللی در سطح جهان و در سازمان جهانی کار که دولت جمهوری اسلامی عضو آن می باشد، منصور اسالو علیرغم عمل جراحی چشم و محمود صالحی علیرغم بیهوشی های مکرر و وخامت شدید وضعیت جسمانی، همچنان در زندان نگه داشته شده اند و تا کنون مقامات ایرانی به هیچیک از خواستهای سازمانهای بین المللی حقوق بشری و کارگری وقعی ننهاده و ضمن تداوم حبس آنان، حکم شلاق نیز برای کارگران صادر کرده و آنرا به مورد اجرا می گذارند. ما ضمن قدر دانی عمیق از اقدامات تاکنونی شما در مورد کارگران ایران از شما دوستان گرامی در کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های آزاد کارگری انتظار داریم تا مراتب اعتراض شدید خود را به اجرای حکم شلاق در مورد صدیق امجدی ابراز داشته و در اقدامی عاجل خواهان لغو فوری احکام قرون وسطایی شلاق و جریمه در مورد کارگران بازداشت شده در مراسم اول ماه مه در شهر سنندج شوید و این نامه را بمنزله شکایت رسمی ما در سازمان جهانی کار به ثبت برسانید و خواهان عدم پذیرش نمایندگان خود خوانده کارگری ایران در آن سازمان شوید.با احترام
اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار ایران 29/11/1386رو نوشت به سازمان جهانی کار*متن کامل احکام صادره در مورد یازده نفر از کارگران بازداشت شده در مراسم اول ماه مه سال 1386 در شهر سنندج کلاسه پرونده : 86/904 شماره دادنامه 1116 تاریخ : 17/9/86 مرجع رسیدگی : شعبه چهارم دادگاه تجدید نظر استان کردستان تجدیدنظر خواه : 1- فارس گویلیان فرزند محمد 2- عباس اندریانی فرزند عبدالباقی 3- صدیق امجدی فرزند محمد 4- طیب چتانی فرزند صدیق 5- یدالله مرادی فرزند حبیب الله 6- طیب ملایی فرزند محمد علی 7- اقبال لطیفی فرزند حبیب الله 8- حبیب الله کله کانی فرزند عبدالله 9- صدیق سبحانی فرزند علی 10- محی الدین رجبی فرزند رحمت 11- خالد سواریهمگی با وکالت سید مهدی حسینی – سنندج خیابان پاسداران ساختمان نیکان - شماره 17تجدیدنظر خوانده : دادسرای عمومی و انقلاب سنندج تجدیدنظر خواسته : دادنامه شماره 639 -24/4/86 و 911 – 31/5/86 صادره در پرونده کلاسه 86/302 و 86/822 شعبه 104 دادگاه عمومی جزایی سنندج گردشکار : پس از ارجاع و وصول پرونده به این شعبه و ثبت به کلاسه فوق اینک در وقت فوق العاده و شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر استان کردستان تشکیل است پس از قرائت گزارش و بررسی محتویات پرونده و مشاوره ختم رسیدگی را اعلام و به شرح آتی مبادرت به صدور رای می
نماید.رای دادگاه تجدید نظر خواهی آقای سید مهدی حسینی به وکالت از آقایان طیب ملائی ،خالد سواری ، طیب چتانی ، یدالله مرادی ، اقبال لطیفی ، صدیق سبحانی ، صدیق امجدی، فارس گویلیان ، محی الدین رجبی ، حبیب الله کله کانی، نسبت به دادنامه شماره 639- 24/4/86 شعبه 104 دادگاه جزایی سنندج که بموجب آن موکلینش به اتهام اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در تجمع غیر قانونی و ایجاد وکالت غیر متعارف و جنجال و هیاهو به تحمل 91 روز حبس محکوم گردیدند وارد نیست زیرا تحقیقات دادگاه نخستین نشان می دهد که آنان مرتکب بزه انتسابی شده اند و دلیل که نقض دادنامه تجدیدنظر خواسته ایجاد نماید به این دادگاه ارائه نداده اند اما این دادگاه کیفر حبس تعیین شده را متناسب ندانسته به استناد بند 2 ماده 3 قانون وصول برخی از درآمدهای دولت حبس هر یک از متهمان را به پرداخت دو میلیون ریال جزای نقدی تبدیل می نماید. شلاق به قوت خود باقی است . تجدیدنظر خواهی آقای عباس اندریانی نسبت به دادنامه شماره 639- 24/4/86 همان دادگاه که بموجب آن به اتهام اخلال در نظم عمومی به تحمل 91 روز حبس محکوم گردیده رد شده است نیز متکی به دلیلی نیست و رای دادگاه نخستین بر اساس موازین قانونی صادر گردیده اما این دادگاه کیفر تعیین شده را متناسب نداسته و به استناد بند 2 ماده 3 قانون فوق الذکر کیفر تعیین شده پرداخت دو میلیون ریال جزایی نقدی تبدیل می نماید.بنابراین ضمن رد تجدیدنظرخواهی به استتناد ماده 250 و 257 قانون آئین دادرسی کیفری دادنامه تجدیدنظر خواسته را با اصلاح بعمل آمده تأیید می گردد. این رای قطی است. /ممستشاران دادگاه جوهری صادقی
اتحاديه سراسري كارگران اخراجي و بيكار - 29 بهمن 1386

۱۳۸۶ بهمن ۳۰, سه‌شنبه

بیانیه کانون وبلاگ نویسان ایران در مورد حکم اعدام یعقوب مهر نهاد

کانون وبلاگ نویسان ایران طی بیانیه ای نسبت به حکم اعدام یعقوب مهرنهاد اعتراض کرد. متن بیانیه به شرح زیر می باشد: کانون وبلاگ نویسان ایران حکم غیرانسانی اعدام برای یعقوب مهرنهاد وبلاگ نویس بلوچ را به شدت محکوم می‌کند. قوه قضاییه جمهوری اسلامی هفته گذشته یعقوب مهرنهاد نویسنده وبلاگ “مهرنهاد” و فعال مدنی بلوچ را پس از ده ماه بازداشت و شکنجه در دادگاهی بدون حضور وکیل و هیئت منصفه و اعضای خانواده او با اتهامات واهی به اعدام محکوم کرد. آقای مهرنهاد مدیر کل انجمن جوانان صدای عدالت است که در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی برای جوانان بلوچ برنامه اجرا می‌کند. او پس از شرکت در یک جلسه پرسش و پاسخ که برخی از مقامات زاهدان نیز در آن شرکت داشتند بازداشت شد و دلیل دستگیری او اعلام نشد. خانواده و وکیل او پس از ۵ ماه موفق به دیدار او شدند در حالی که از شدت شکنجه تعادل خود را از دست داده بود و ۱۵ کیلو وزن کم کرده بود. کانون وبلاگ نویسان ایران توجه همه مجامع بین المللی را به بدعت گزاری قوه قضاییه ایران برای اعدام وبلاگ نویسان به دلیل ابراز عقاید خود جلب می‌کند. در ایران هرگونه ابراز عقیده با مجازات‌های وحشیانه شلاق و قطع دست و پا و اعدام به جرم‌های واهی اقدام علیه امنیت کشور و ارتباط با بیگانه و گروههای غیر قانونی جواب داده می‌شود. کانون وبلاگ نویسان ایران خواهان لغو حکم اعدام آقای مهرنهاد است و مصرانه از همه حامیان حقوق بشر می‌خواهد که در برابر نقض وحشیانه حقوق بشر در ایران و سرکوب بیرحمانه وبلاگ نویسان و آزاداندیشان ساکت ننشینند و به هر شکل ممکن از اعدام یعقوب مهرنهاد وبلاگ نویس ایرانی جلوگیری کنند.
رونوشت برای: سازمان عفو بین الملل دیدبان حقوق بشر کمیسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد
کانون وبلاگ نویسان ایران

یعقوب مهرنهاد را آزاد کنید

یعقوب مهرنهاد بیش از ۵ ماه در بازداشتگاههای وزارت اطلاعات به سر برده و پس از آن به مدت ۲ ماه بدون هیچ حکمی در زندان مرکزی زاهدان زندانی شد. در چهارم دی ماه دادگاه وی تشکیل شده و پس از محاکمه به جای صدور حکم و علی رغم گفته ی قاضی پرونده مبنی بر صدور حکم طی ۱۰ روز، مجددا وی را در تاریخ ۱۵/۱۰/۸۶ برای اخذ اعترافات اجباری و ایجاد سناریوی ساختگی، به بازداشتگاه اطلاعات انتقال داده اند.
در آخرین ملاقات یعقوب میرنهاد با یکی از اقوامش در ۲ ماه پیش، آثار شکنجه بر سر، صورت و بدن وی آشکار بوده و وی به شدت دچار کاهش وزن شده بوده است. اعضای خانواده یعقوب مهرنهاد معتقد هستند که حکم حقیقی دادگاه، حکم اعدام نبوده و احتمالا در اثر شکنجه و ضرب شتم یعقوب، مشکلی برای وی پیش آمده و برای سرپوش گذاشتن بر این ماجرا این حکم صادر شده است تا با یک صحنه نمایشی اعدام در محوطه زندان از افشای شکنجه های وارده بر یعقوب جلوگیری شود

یعقوب مهر نهاد فعال مدنی و اجتماعی بوده و در کارهای انسان دوستانه فعالیت های گسترده داشته است اعلام این حکم اعدام برای این روزنامه نگار(وی مسئول انجمن صدای عدالت بوده و روزنامه نگار و سرپرست روزنامه مردم سالاری بوده است در استان سیستان بلوچستان بوده است) تعجب همه فعالان حقوق بشر و مردم را برانگیخته است
دیدبان حقوق بشر فعال در ایران اعلام این حکم را محکوم می کند و خواستار آزادی بی قید و شرط وی می باشد و اعلام می دارد این فضای سرکوب روزنامه نگاران اثرات سو و جبران ناپذیری را بر روی مردم دارد
رونوشت این بیانیه به چند تن از نمایندگان مجلس و قوه قضاییه ارسال شده است

۱۳۸۶ بهمن ۲۹, دوشنبه

بیانیه کمیته پیگری بازداشت های خود سرانه

اخباری که از وضعیت زندانیان سیاسی، به‌ویژه در شهرستانها دردست است حاکی از برخوردهایی ناعادلانه و رفتارهایی بعضاً بسیار خشن است که این عمل خودسرانه در بازداشتگاه‌های استان‌های مرزی، نمود بیشتری دارد. برخی اخبار نگران‌کننده عبارتند از:
۱- بازداشت فاطمه گفتاری مادر یاسر گلی (زندانی سنندجی)، حبیب‌الله لطیفی، بختیار مرادی، مظفر کاظمی، نظیر شاکری، عثمان ایوب‌پور و فرهاد ایوب‌پور در سنندج و تهدید شدن تعدادی از وکلای مدافع کردستان به قبول نکردن وکالت کردها.
۲- گرفتن اقرار اجباری از زندانی مبنی بر همکاری با گروه‌های تجزیه‌طلب ( اخبار مشابهی در مورد هانا عبدی و روناک صفازاده از سنندج شنیده شده است).
۳- بازداشت یاسر ستوان (معلم ایرانشهری) و یعقوب مهرنهاد (فعال اجتماعی ساکن سیستان و بلوچستان) و انتساب اتهامات بسیار سنگین به آنان.
۴- فشار بر بازداشت شده برای اعتراف به همکاری با امریکا ( اخبار مشابهی در مورد سعید متین‌پور و برخی دیگر از بازداشت شدگان زنجان شنیده شده است).
۵- بازداشت راحله عسکری‌زاده و نسیم خسروی فعالان کمپین یک‌میلیون امضاء در تهران.
۶- وخامت شدید وضعیت جسمانی برخی زندانیان سیاسی از جمله دکتر مصطفی علوی در زندان گوهردشت، محمود صالحی فعال کارگری در کردستان و نیز وخامت حال روحی و جسمی روحانی اهل تسنن (ایوب گنجی) که پس از ربوده شدن به تازگی آزاد شده است.
۷- بازداشت سلام نباتی و جمشید بهرامی در مریوان که پس از آن تعداد دیگری نیز در همین شهر بازداشت شدند و فرزاد کمانگر (معلم کامیارانی) که تحت فشار شدید قرار گرفته است.
۸- تهدید کردن برخی خانواده‌ها به صحبت نکردن با دیگران در خصوص وضع زندانی‌شان ( اخبار مشابهی در مورد خانواده بعضی از زندانیان کرد و از جمله خانواده مرحوم ابراهیم لطف‌اللهی و برخی فعالان چپ و اقلیت‌های قومی شنیده شده) و در برخی موارد منجر به آن شده است که بسیاری از خانواده‌های دانشجویان آزاد شده به شدت از بازگوکردن آنچه بر فرزندانشان گذشته است هراس داشته باشند.
۹- بازداشت ساناز اللهیاری و مرتضی اصلاحچی در تهران در ادامه‌ی بازداشت‌ دانشجویان چپ، و سلمان یزدان‌پناه در ارتباط با تجمع اخیر کوی دانشگاه تهران.
۱۰- بی‌اطلاعی یک‌ماهه از تعدادی از بازداشت‌شدگان ترکمن، بی‌خبری تقریباً یکماهه از حشمت‌الله طبرزدی، صدور قرارهای سنگین تا ۵۰۰ میلیون تومان برای شماری از بازداشت‌شدگان زنجان و تهران، صدور احکام ‌سنگین‌ برای برخی فعالان سرشناس که فقط اجرای آنرا فعلاً به‌حالت تعلیق نگهداشته‌اند؛ از جمله علیرضا هاشمی عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران که به سه سال حبس تعریزی محکوم شده و تعداد دیگری از فعالان معلمان که به حبس‌های تعلیقی از یک تا پنج سال محکوم شده‌اند و نیز هادی قابل از مدرسین حوزه علمیه که به سه‌سال و چهار ماه حبس تعزیری و خلع لباس محکوم شده است.
افزون بر نمونه‌های فوق و نیز مواردی که در گوشه و کنار کشور اتفاق می‌افتد و این کمیته هنوز از آنها اطلاعی دریافت نکرده است، حادثة هولناک مرگ مشکوک دکتر زهرا بنی‌یعقوب در همدان، ابراهیم لطف‌اللهی در سنندج و فرزاد قبادی در کرمانشاه فاجعه‌ای دردناک در بازداشتگاه‌های ایران است. کمیته‌ پی‌گیری بازداشت‌‌های خودسرانه که در گذشته با نام “کمیته تلاش برای آزادی بازداشت شدگان خودسرانه سیاسی و عقیدتی” فعالیت می‌کرد ضمن تأکید و یادآوری مواردی که در ۱۰ اطلاعیه قبلی به استحضار ملت شریف ایران رسانده است به مسئولان ذیربط هشدار جدی می‌دهد تا به هوش باشند که ادامه‌ی چنین برخوردهای خشن می‌تواند منجر به عکس‌العملهای پیش‌بینی نشده‌ای شود. بدیهی است برخورد حکومت با چنین عکس‌العمل‌ها، هزینه‌هایی بسیار سنگین برای کشور خواهد داشت و ظرفیت آن را دارد تا به حرکت‌هایی کور و غیر قابل کنترل منجر ‌شود. چنین تنش‌هایی مسلّماً به زیان منافع ملی و تمامیت ارضی ایران است و بیشترین سود آن نصیب سلطه‌گران جهانی خواهد شد.
۲۸/۱۱/۱۳۸۶
جهت اطلاع و اقدام قانونی، رونوشت به :
۱- ریاست محترم قوه قضاییه
۲- رییس کل دادگستری استان تهران
۳- رییس کل دادگستری استان کردستان
۴- ستاد حقوق بشر قوه قضاییه
۵- هیات نظارت بر حفظ حقوق شهروندی
۶- ریاست دیوانعالی کل کشور
۷- دادستان کل کشور
۸- کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی
۹- کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی

بی خبری از رضا نگاهداری دانشجوس دانشگاه تهران

رضا نگهداری دانشجوی حقوق دانشگاه تهران که براساس حکم کمیته انظباطی یک ترم محرومیت از تحصیل را داشت بعد از اعتراضات دانشجویان کوی دانشگاه تهران در هفته ها ی گذشته بازداشت شده است که تا کنون خبری از وی نسیت و مشخص نیست در کجا بازداشت شده است و نگرانی های زیادی در مورد وی وجود دارد
گفتنی است سلمان یزدان پناه هم در روز های اخیربعد اعتراضات کوی دانشگاه بازداشت شده بود و بعد از بازجویی های طولانی مدت با گرفتن تعهد آزاد شد
دیدبان حقوق بشر فعال در ایران از مقامات اطلاعاتی و قضایی جمهوری اسلامی می خواهد هر چه زود تر وضعیت رضا نگاهداری را مشخص کنند

۱۳۸۶ بهمن ۲۸, یکشنبه

چها فعال کارگری بازداشت شدند

روز جمعه، 23 آذرماه، 4 تن از فعالین کارگری به نام های محسن حکیمی، ابراهیم نوروزی گوهری، علی رضا عسگری و حسین غلامی که در جریان یک گلگشت خانوادگی در پارک چیتگر به سر می بردند توسط نیروی انتظامی بازداشت شدند. در حالی که این افراد مشغول صحبت پیرامون مسائل جنبش کارگری بودند، گشت نیروی انتظامی مستقر در پارک آنان را به کلانتری پارک چیتگر و سپس به کلانتری 137 کوی نصر منتقل کرد. فردای روز بازداشت، این فعالین به دادگاه انقلاب منتقل شدند و به خانواده های آنان گفته شد که محسن حکیمی ،علیرضا عسگری و حسین غلامی با قرار کفالت و ابراهیم نوروزی گوهری با سپردن وثیقه 20 میلیونی آزاد می شوند اما هنگامی که در روز یکشنبه، 25 آذر، خانواده های آنان به دادگاه انقلاب مراجعه کردند مسئولین دادگاه به این بهانه که پرونده در مرحله ی تحقیق است از پذیرش اسناد کفالت و وثیقه امتناع نمودند

پرونده کشتار کارگران خاتون اباد پیگیری نمیشود

4 سال از کشتار کارگران ذوب مس خاتون آباد گذشت.

4 سال پیش در چنین روزهایی، 28 دی ماه 1382 بود که تعداد زیادی از کارگران اخراجی مس خاتون آباد در اعتراض به اخراج خود، در مقابل فرمانداری شهر بابک دست به اعتصاب زدند. در این اعتصاب بسیاری از فرزندان و همسران کارگران نیز حضور داشتند.

در ادامه ی این اعتصاب، کارگران در روزهای بعد اقدام به تجمع و راهپیمایی در سطح شهر و بستن راه ها در اعتراض به عدم پاسخ گویی مسئولین مربوط زدند. در پی این اعتراضات پس از آنکه مذاکرات نماینگان فرمانداری و تشکلات وابسته ی به اصطلاح کارگری چون خانه ی کارگر به نتیجه نرسید، کارگران اعلام کردند که تا رسیدن به خواست های به حق خود دست از اعتصاب نخواهند کشید.

بیش از یک هفته از این اعتراضات نگذشته بود که در اوایل بهمن ماه، کارگران اعتصاب کننده از سوی نیروهای امنیتی و نظامی به گلوله بسته شدند. طی این برخورد با کارگران معترض، چند تن از کارگران اعتصاب کننده و همچنین یک دانش آموز کشته شدند و بسیاری نیز زخمی و مجروح گشتند.

آری! بار دیگر حکومت سرمایه داری ایران در مقابل خواست های مسالمت آمیز و به حق کارگران که چیزی جز امنیت شغلی نمی خواستند، پاسخی جز گلوله نداشت.
ما با گرامیداشت یاد و خاطره ی کارگرانی که فقط به خاطر مطالبه ی حقوق اولیه ی خود اینگونه جان باختند، تمامی این برخوردها را از سوی حکومت سرمایه داری ایران محکوم نموده و اعلام می داریم که طبقه ی کارگر ایران خواستار شناسایی و محاکمه ی عاملین و عامرین این جنایات در دادگاهی حقیقی است
منبع سایت کارگران

قانون بر علیه کارگران

چندی است که بحث تغییر قانون کار به طور جدی از سوی سرمایه داری حاکم دنبال می شود. در این مقاله قصد داریم تا به علل اصرار دولت برای تغییر قانون کار فعلی و اشکالات آن بپردازیم. البته احتیاجی به ذکر این نکته نمی باشد که نقد اصلاحیه ی قانون کار به هیچ وجه به مفهوم تایید قانون کار فعلی نیست زیرا که موارد ضد کارگری همین قانون کار در طول 18 سالی که از تصویب آن می گذرد بر کمتر کارگری پوشیده مانده است.

سرمایه داری حاکم بر ایران که در دوران جنگ تسلط خود را بر جامعه تثبیت کرده بود، پس از اتمام جنگ و در حالی که طبقه ی کارگر پس از جنگی 8 ساله کاملا سرکوب شده بود مجال را برای به پیش بردن سیاست تعدیل اقتصادی مناسب دید. به همین دلیل موج واگذاری کارخانه ها به بخش خصوصی، اخراج کارگران، گسترش قراردادهای موقت و ... از زمان دولت سازندگی آغاز شد و در دوره ی اصلاحات و همین طور در زمان دولت نهم ادامه یافت. دولت، کارخانه ها را به بخش خصوصی واگذار می کرد و سرمایه دار نیز که زمینه را برای استثمار هرچه بیشتر کارگر و در نتیجه کسب سود بیشتر مناسب می دید اقدام به اخراج کارگران می کرد و تعدادی از آن ها را این بار با قراردادهای موقت و حقوق کمتر مجدادا استخدام می نمود و حتی در برخی موارد به کلی ابزار تولید و زمین کارخانه را می فروخت و سود کلانی به جیب می زد. این روند ضد انسانی امروزه پس از گذشت نزدیک به 20 سال با سرعت هرچه بیشتر در حال انجام است. اما برای اجرای هرچه گسترده تر این سیاست اقتصادی، می بایست تمامی موانع از پیش رو برداشته می شد. به همین دلیل بحث اصلاح قانون کار مطرح شد و پیش نویس آن نیز منتشر شد و هم اکنون دولت مصرا خواستار تصویب و اجرایی شدن آن است.

یکی از مهمترین موارد در پیش نویس قانون کار بحث چگونگی اخراج کارگران است. دولت – در این جا دولت نه تنها به عنوان حامی سرمایه داران بلکه به عنوان بزرگترین سرمایه دار مطرح است- با تصویب این قانون می خواهد دیگر وقت سرمایه دار و نمایندگانش را در ادارات کار تلف نکند و در واقع این قدرت را به سرمایه دار بدهد تا هر زمان که اراده کند، بدون کمترین زحمتی کارگر را اخراج کند. به همین منظور در پیش نویس قانون کار، بند (ز) به ماده ی 21(که شرایط اتمام قرار داد کار را مشخص می کند) اضافه می شود: "كاهش توليد و يا تغييرات ساختاري كه در اثر الزامات قانون و مقررات يا شرايط اقتصادي، اجتماعي، سياسي و يا لزوم تغييرات گسترده در فناوري منجر به تعطيلي تمام و يا بخشي از كار شود." البته در ادامه تبصره ای نیز به ماده ی 21 اضافه شده است: " موارد مذكور در بند (ز) بايد به تاييد هياتي مركب از استاندار يا معاون ايشان، سازمان‌هاي كار و امور اجتماعي، صنايع و معادن، مديركل تامين اجتماعي، نماينده تشكيلات كارگري واحد و در صورت فقدان، نماينده تشكيلات كارگري حائز اكثريت در استان، كارفرما و يا نماينده آن برسد. چنانچه به تشخيص هيات مذكور تمام يا بخشي از كار تعطيل شود به همان نسبت مشمول خاتمه كار و مقررات بيمه بيكاري مي‌شود." از آن جا که بند (ز) در ماده ی 21 منجر به اخراج های گسترده می شود، قانون گذار سعی کرده است روند اخراج را با تشکیل هیئتی موجه نشان دهد اما آن چه مشخص است این است که ترکیب بندی این هیئت کاملا به نفع سرمایه دار است ضمن این که تشکیلات کارگری نام برده در قانون، همان شوراهای اسلامی کاری هستند که ماهیت ضد کارگری آن بر کارگران واضح است.
ماده ی 27 قانون کار نیز یکی از موارد مهمی است که در اصلاحیه دستخوش تغییر شده است. در قانون کار فعلی در صورت اعلام نظر مثبت از سوی شورای اسلامی کار و یا انجمن صنفی است که کارفرما می تواند کارگر را اخراج کند اما در اصلاحیه ی قانون کار کارفرما تنها موظف است اخراج کارگر را به تشکل موجود در کارخانه اعلام کند. به این ترتیب حتی نقش کم رنگ شوراهای اسلامی کار که اکثرا همسو با کارفرما موضع گیری می کنند نیز به کلی از بین می رود. در ادامه کارگر می تواند ظرف مدت 10 روز به مراجع مذكور در فصل حل اختلاف مراجعه کند. در صورتی که حکم اخراج تایید شود و کارگر به حکم صادره اعتراض داشته باشد نمی تواند نسبت به آن شکایت کند و حکم صادره قطعی تلقی می شود.

فرصت طلبان و هوشیاری کارگران

در شرایطی که دولت پیش نویس قانون کار را مطرح می کند، جریاناتی که زمانی پرچمدار سرکوب طبقه ی کارگر بودند به منظور رسیدن به مقاصد جناحی خود فریاد دفاع از حقوق کارگران را سر داده اند و به دنبال منحرف کردن اعتراضات کارگری هستند. خانه ی کارگر که از زمان تاسیس خود تا کنون مهمترین نقش را در سرکوب کارگران و به انحراف کشیدن مطالبات آنان بازی کرده است، این بار نیز هوشمندانه وارد عمل شده تا مانع از جهت گیری اعتراضات کارگران به سمت به چالش گرفتن نظام سرمایه داری شود. به همین منظور در سالگرد تصویب قانون کار دست به برگزاری تجمع می زند و با پیش نویس قانون کار مخالفت می کند. اما زمانی توخالی بودن اعتراضات خانه ی کارگر برملا می شود که آنان در برابر پیش نویس قانون کار پشت قانون کار فعلی سنگر می گیرند. قانونی که توده ی کارگر ضد انسانی بودن آن را با پوست و گوشت خود احساس کرده است. قانونی که هیچ حقی را برای متشکل شدن کارگر در نظر نمی گیرد و تنها گزینه ی شورای اسلامی کار و یا انجمن صنفی را در برابر او قرار می دهد.

خانه ی کارگر به عنوان یک حزب اصلاح طلب و در راستای اهداف سیاسی اصلاح طلبان فرصت را مناسب دیده است تا با بلند کردن پرچم مخالفت با اصلاح قانون کار و فریب دادن بخشی از کارگران، رای های بیشتری را به نفع اصلاح طلبان به سمت صندوق های رای جاری کند. اما دیگر حنای هیچ یک از فرصت طلبان برای طبقه ی کارگر رنگی ندارد. کارگران ایران به نیروی همبستگی طبقاتی خود ایمان آورده اند و در راستای از قوه به فعل رساندن نیروی طبقاتی خود حرکت می کنند.

بی شک تصویب پیش نویس قانون کار گامی دیگر در راستای سرکوب هرچه بیشتر طبقه ی کارگر ایران و قانون مند کردن روندی خواهد بود که مدت ها است آغاز شده است. اجرایی کردن اصل 44 قانون اساسی به عنوان یکی از ارکان سیاست های آتی نظام حاکم نیاز به ابزاری خواهد داشت که ضد کارگری تر کردن قانون کار فعلی یکی از آن ها است. در شرایطی که سرمایه داری به منظور ناتوان کردن طبقه ی کارگر کوچکترین اعتراضی را سرکوب می کند، فعالین کارگری را به جرم تلاش برای تشکل یابی طبقه ی کارگر زندانی می کند، جواب اعتصاب را با باتوم و گاز اشک آور می دهد و حتی دست به حذف فیزیکی فعالین کارگری می زند، تصویب پیش نویس قانون کار به هیچ وجه درو از ذهن نیست. اما سرمایه داری حاکم متوجه نیست (و شاید هم متوجه است ولی راهی جز این که در پیش گرفته است ندارد) که جنبش کارگری ایران با وجود تمام این سرکوب ها به مبارزات خود ادامه می دهد و در راستای تشکل یابی گام بر می دارد. اگر کارگران شرکت واحد سرکوب شوند کارگران نیشکر هفت تپه سر بر می آورند و اگر در برابر سندیکای کارگران شرکت واحد ایستادگی شود، کارگران نقاش به سمت تشکل یابی حرکت خواهند کرد.

وضعیت برخی از کارگران در بند


در چند سال اخیر همراه با اوج گیری اعتراضات و مبارزات هر روزه ی کارگران در سرتاسر جامعه مان سرکوب ها از طرف دولت و حاکمان سرمایه دار اوج گرفته است. هروز شاهد بازداشت، احکام زندان، ضرب و شتم، اخراج و... کارگران مبارز هستیم. شاهد دستگیری نزدیک به هزار تن از کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی آن هم در یک شب به بهانه ی اعتصاب مسالمت آمیزشان هستیم. شاهد دستگیری صد ها تن از معلمان در شهر های بزرگ و کوچک هستیم. شاهد دستگیری کارگران معترض در کردستان، هفت تپه و دیگر شهر ها هستیم.

منصور اسالو ، عضو هیئت مدیره ی سندیکای کارگران شرکت واحد به 5 سال زندان محکوم شده است و اکنون در زندان اوین بسر می برد.

چند نفر از فعالین کارگری و نمایندگان کارگران نیشكر هفت تپه از جمله جلیل محمدی و رحیم بوسحاک توسط ماموران دستگیر شده و در اداره اطلاعات تحت بازجویی قرار گرفتند.

11 تن از فعالین کارگری سنندج به اتهام “اخلال در نظم عمومی“ در بیدادگاه حکومت به 6 ماه زندان و ضربات شلاق محکوم شدند.

رضا دهقان فعال کارگری سندیکای نقاشان ساختمانی در تهران دستگیر شده و تحت بازداشت و بازجویی قرار گرفت.

صديق کريمی و شيث امانی دو تن از فعالین اتحاديه سراسری كارگران اخراجی و بيكار در شهر سنندج نيز دوباره به حبس محکوم گردیده اند.

شاهد بازداشت و صدور احکام زندان برای فعالان کارگری هستیم و همچنان محمود صالحی در زندان است.
محمود صالحی،فعال سرشناس جنبش کارگری از اردیبهشت امسال علی رغم ناراحتی شدید کلیه و در شرایطی که وضعیت جسمانی وی وخیم است در زندان سنندج به سر می برد.

محمود صالحی که تنها می خواست روز جهانی کارگر را گرامی بدارد، روزی که در سرتاسر جهان هر ساله گرامی داشته می شود، به زندان می افتد.

در این جا این سوال مطرح است که در مقابل این هجمه ی بزرگ می بایست چه کار کرد؟ با چه قدرتی می توان جلوی آن را گرفت؟ به نظر می رسد که باید مقاومت کرد. اگر مقاومتی صورت نگیرد طرف مقابل هر روز گام به گام ابتدائی ترین و بدیهی ترین حقوق انسانی کارگران را زیر پایش لگدمال خواهد کرد. کارگران و انسان های جامعه ی ما در مقابل این هجوم تنها با قدرت متحدانه و آگاهانه شان است که می توانند مقاومت کنند.
اگر به لیست کارگران بازداشتی و زندانی نظری بیاندازیم، متوجه می شویم که اکثر آنان کسانی بوده اند که سعی در متشکل کردن کارگران داشته اند. کسانی که در راستای رسیدن به حقوق انسانی کارگران، قصد داشته اند ”تشکل کارگری“ بسازند. محمود صالحی در سقز این کار را می کرد. منصور اسالو در شرکت واحد تهران ، رضا دهقان در میان نقاشان. کارگان هفت تپه ای و کارگران سنندجی نیز به همین شکل!

با ذکر این نکته می توان دریافت که در شرایط کنونی تشکل یابی کارگران گامی اساسی در راه رسیدن به حقوق شان است. باید توجه داشت یکی از ستون های این امر ضروری ( تشکل یابی) دفاع از افرادی است که در راه این هدف بزرگ، متحمل هزینه های گزافی همچون بازداشت و زندان شده اند. پس باید از کارگران زندانی قاطعانه دفاع کرد و سعی در آزاد کردن آنان داشت تا یکی از ده ها مشکلی که در راه تشکل یابی کارگران بر سر راه شان وجود دارد را حل کرد. باید توجه داشت که سرمایه داری با ترفند های گوناگون سعی دارد بین صفوف کارگران شکاف و تفرقه ایجاد کند. باید از تمام کارگران زندانی فارغ از هرگونه اختلاف نظری، دفاع کرد تا توطئه ی تفرقه اندازانه ی طبقه ی سرمایه دار حاکم را خنثی نمود.

در این شرایط دیگر کارگران نیز باید به کمک هم طبقه ای های دربند شان بشتابند. نباید کارگران زندانی را فراموش کنیم. کارگرانی که همان طور که سامرند صالحی، فرزند محمود صالحی، در نامه اش نوشته است، حتی از مواهب همراهی با زن و فرزندشان نیز گذشته اند: ”در اين سالها تفريح وايام شادی من وبرادرم يا ملاقاتهای چند دقيقه ای بوده و يا زمانی بوده است که از سلامتی محمود صالحی (پدرمان) مطلع شده ايم. همیشه با دلداري های مادرمان، اين زن مبارز، به آینده امیدوار شده ایم و دوری از پدر برایمان قابل تحمل تر شده است. مادری که مدت زيادی از زندگی مشترکش را صرف تلاش برای آزادی و کسب خبر از وضعيت شريک زندگی اش و پدر فرزندانش در زندان کرده است!

ما، فرزندان محمود صالحی درک کرده ايم که چرا پدرمان زندانی شده است! همراه با ملیون ها نفر از کارگران جهان که همبستگی خود را با ایشان اعلام کرده اند به وجودش افتخار، و برايش آرزوی موفقيت می کنيم!

ما خوب ميدانم پدرمان تنها متعلق به اعضای خانواده اش نيست بلکه متعلق به همگی کسانی است که برای حق انکار ناپزير کارگران مبارزه می کنند!

با این وجود ما نگران شرايط دردناکی هستيم که پدرمان در آن به سر می برد. محمود صالحی تا به حال نزديک به هفت سال زندانی شده است و اين، سلامتی ايشان را به شدت به خطر انداخته است.

حالا از درد تنها کليه اش ، پروستات و نارسائی شدید قلبی رنج می برد. همين باعث شده است بار ديگر از اتحاديه ها ، سنديکاهای کارگری در سطح جهان و از شما، کارگران، جوانان ، زنان و مردان آزاديخواه بخواهيم که محمود صالحی را فراموش نکنيد!“

دراین شرایط به نظر می آید باید تلاش کرد که این کارگران مبارز به دست فراموشی سپرده نشوند. باید به هر نحو ممکن و با هر وسیله ای در همه جای جامعه از محل کارمان گرفته تا محل تحصیل و محل زندگی مان محمود صالحی و دیگر کارگران زندانی را معرفی کنیم.

می بایست کارگران، زنان و دانشجویان و خلاصه تک تک انسان های جامعه مان محمود صالحی و تمامی کارگران مبارز زندانی را بشناسند. باید به همه گفت که آنان چه کسانی بوده اند و حاکمیت سرمایه داری به چه بهانه ای آنان را به زندان انداخته است.

در واقع می توان زندان را جزئی از دستگاه سرکوب طبقه ی حاکم دانست. پس مبارزه برای آزادی کارگران زندانی جزئی از مبارزه طبقاتی محسوب می شود.بیایید به هر وسیله ی ممکن در شهرهایمان، کارخانه هایمان، خانه هایمان و خلاصه در گوشه گوشه ی جامعه مان نگذاریم محمود صالحی و تمامی کارگران زندانی فراموش شوند. چون همان طور که سامرند نوشته است:

”چنين کارگر مبارزی فراموش شدنی نيست! پدر ما هيچ جرمی به جز دفاع از حقوق هم طبقه ای هايش و تلاش برای ايجاد تشکل های آزاد کارگری نداشته است.
ما، از شما میخواهیم بار دیگر همه با هم با تمام توان برای آزادی اش از بند تلاش کنیم.


دفن شهدا در دانشگاه های سراسر کشور تائید شد

مدیر کل شاهد و ایثارگر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری گفت: با ایجاد فضای یادمان یا پردیس شهدا مکانی نیز برای تدفین و ساخت تندیس هایی از شهدا در تمامی دانشگاهها در نظر گرفته می شود. حمیدرضا شاه محمدی افزود: به طور قطع تدفین شهدا در تمامی پردیس ها و مکان هایی که برای یادمان شهدا در دانشگاه ها در نظر گرفته شده است اجرا می شود و فضایی برای اجرای این طرح در تمامی دانشگاه ها در نظر گرفته می شود. عملیاتی کردن این طرح برای تمامی دانشگاهها برنامه ریزی شده است اما دانشگاه هایی که از فضای مناسب برخوردار هستند در اولویت قرار می گیرند. وی در ادامه اظهار داشت: وزارت علوم برای طرح تأسیس یادمان شهدا در دانشگاه ها ۲ بخش را در نظر گرفته است. یک بخش به صورت واحد و یکسان در تمامی دانشگاه ها و بخش دیگر با توجه به ویژگی های استان و منطقه در هر دانشگاه به صورت جداگانه ایجاد می شود. شاه محمدی افزود: از این رو دانشگاه ها از سراسر کشور طرح های خود را برای تأسیس یادمان شهدا به وزارت علوم ارسال کرده اند و وزارتخانه نیز در مرحله تصمیم گیری برای تصویب طرح ها است. قبل از پایان سال بررسی طرح ها به اتمام می رسد و کار پرداخت اعتبار برای راه اندازی یادمان به دانشگاهها آغاز می شود. به گزارش خبرنامه امیرکبیر تاکنون در سه دانشگاه کشور، شریف، اصفهان و بهشتی، شهدای گمنام به خاک سپرده شده اند و وزارت علوم بنا دارد در اربعین سال جاری پروژه مشابهی را در دانشگاه شهرکرد پیاده کند. در نظرسنجی به عمل آمده توسط انجمن اسلامی شهرکرد عموم دانشجویان این دانشگاه با تدفین شهدا در دانشگاه مخالفند. چندی پیش اعلام شد تدفین شهدا در دانشگاه شهید بهشتی با همکاری انجمن اسلامی این دانشگاه انجام خواهد شد که انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی با تکذیب این مسئله، مخالفت خود را با این طرح اعلام کرد. به خاک سپردن شهدا در دانشگاه شریف، در اسفند سال ۸۴، موجب اعتراض شدید دانشجویان این دانشگاه شد که در نهایت با زد و خورد دانشجویان با نیروهای انصار، این نیروها موفق شدند پیکر شهدا را در دانشگاه شریف به خاک بسپارند.

کارگران ارومدشت ارومیه

براساس گزارشهای رسیده به آژانس خبری موکریان ، شرکت اروم دشت واقع درجاده دریای ارومیه حدود 9 ماه است که حقوق و مزایای کارگران خود را پرداخت نکرده و علیرغم مراجعات مکرر کارگران به خانه کارگر ، اداره کار ، استانداری و... برای دریافت دستمزد ماهیانه خود ، تاکنون پاسخ مناسبی به آنان داده نشده است. گفته می شود پرداخت نشدن حقوق و مزایای کارگران شرکت اروم دشت به مدت 9 ماه ، آنها را در تنگنای شدید مالی و معیشتی قرار داده است