۱۳۸۶ اسفند ۱۱, شنبه

نامه معلمین در اعتراض به حکم صادره فرزاد کمانگر

مدال باران ياران
....
” از اخراج، تعليق و تبعيد معلمان تا زندان و حبس و شكنجه و بيگمان فردا نيز بايد شاهد معلمي سربردار اعدام با اتهام اراذل و اوباش باشيم”
....

و حال اين مدال را نيز دريافت كرديم
حكم اعدام براي فرزاد کمانگر، معلم آموزش و پرورش شهرستان کامياران با دوازده سال سابقه تدريس
براستي كه ديگر مرزهاي حرمت و شرافت را از هم دريده و پا را فراتر نهاده اند, در كجاي دنيا معلمي را فقط به خاطر نداي عدالت خواهي و عدالت پيشه گي به حبس و شكنجه ميكشند و در آخر هم تحت عناويني پوچ و بي اساس ”اقدام عليه امنيت ملي” محكوم به اعدام ميكنند؟
آيا معلمي كه 12سال از زندگي خود را به پاي دانش آموزانش ريخته و با شيره وجودش درس زندگي را به آنان آموخته ميتواند يكباره عليه امينت ملي اقدام نمايد؟
معلمي كه فرياد حق خواهي براي باز ستاندن حقوق بر باد رفته و به يغمارفته خود و همكارانش را سر داده محكوم به اعدام است؟
اين است آن عدالت و عدالت گستري ؟؟؟
براستي كدام امنيت ملي ؟؟ مگر ما امنيتي داريم؟! ميشود اين راتفسير كرد ؟؟ امنيت ملي براي ما واژه ايست بسيار غريب .!ولي در همه اتهامات بكار برده ميشود.

اگر بحث بر سر امنيت ملي است, آنكه بايد محاكمه شود كساني هستند كه با دادن اين احكام و اين محدوديتها وسركوب و اتهام, امنيتي بر ما نگذاشته اند.

مسئولان امر فكرميكنند كه با ايجاد اين پروژه هاي ناامني و سركوب ميتوانند مارا خفه كرده و خاموش و سر در گريبان فروبرند . اما چه بيهوده مي انديشند هرگز خاموشي راه و رسم مانبوده ونيست و اين آرامش قبل از طوفان است ...
بايد زمستان را به بهار تبديل نمود
كميته معلمين آزاده
آنچه كه در اين روزها همه را به انديشيدن وادار ميكند آن است كه براستي كجاست آن منزلت و جايگاه انسانيت ؟؟؟؟
در تنگنا قراردادن معلمان و فعالين فرهنگي و صنفي آنهم بادادن احكام سنگين و محدوديتهاي بي حد و حصر,خبرازيك رويا رويي حاكميت از يك طرف و معلمان و دانش آموزانشان از طرفي ديگر ميدهد
دادن احكام سنگين از جمله حكم حبس هاي تعزيري, تعليقي , اخراج و انفصال از خدمت ,كاهش گروههاي شغلي ,تبعيد همكاران به مكانها وروستاهاي دورافتاده و محدود كردن آنان براي حضورشان دركلاسهاي درس ,زير فشار قرار دادن آنان بطوريكه 5بارجابجايي محل تدريس درعرض 4 ماه براي يك معلم آنهم در مكاني دور افتاده ودوراز ديار,عدم پرداخت حقوق ,دربدري وآوارگي وايجاد حادثه هاي غيرقابل جبران جاني,همه وهمه حاكي از حضورفعال و نقش چشم گير معلمان در پهنه سياسي و صنفي جامعه است اين يعني خاري به چشم آقايان بطوري كه باعث شده كه اقدام به پراكندگي همه فعالان فرهنگي بكنند تا مبادا آن انسجام گذشته را بازيابند و مبادا طلب حق كنند و معلمان را به حق خواهي و بازستاندن حقوق اوليه شان فرابخوانند ولي ولي :
دشوار زندگي هرگز براي ما بي رزم مشترک آسان نمي شود
با دادن احكام مختلف و زير فشار گذاشتن معلمان و تبعيد وزنداني كردن آنان در مناطق محروم وايجاد فشارو شكنجه هاي روحي ورواني ميخواهند انديشه معلم را زنداني كنند اما
چه پست و حقير انگارند كه انديشه معلم را حقير ميپندارند
همه اين رفتارها به زودي پاسخي به حق وبجا به دنبال خواهد داشت چرا كه اگر براين بود سكوت كنيم و انزوارا بر گزينيم چه بدهكاري به آقايان بود كه همه اين هزينه ها را متقبل شده و رنج و دربدردي همكارانمان را متحمل شويم .