۱۳۸۷ فروردین ۷, چهارشنبه

برخی نتایج در انتخابات

رييس ستاد انتخابات مازندران گفت كشته شدن دو نفر در حوزه انتخابيه تنكابن يكي از رخدادهاي تلخ انتخابات اين دوره بوده است جواد قناعت گفت: متاسفانه سهل‌انگاري يكي از ماموران محافظ صندوق موجب كشته شدن دو نفر در شعبه اخذ راي ولي‌آباد تنكابن شد. وي افزود فرد ضارب كه بسيجي مسلح بوده دستگير شده است و پرونده در حال پيگيري است

۱۳۸۶ اسفند ۲۱, سه‌شنبه

بابک زمانیان محاکمه شد

بابک زمانیان، عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر، به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و در پی شکایت رئیس دانشگاه از وی، پس از محاکمه در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی، زیر نظر قاضی صلواتی، به تحمل یک سال حبس محکوم شد. در حکم صادره اشاره ای به تعزیری یا تعلیقی بودن حکم حبس نشده است

۱۳۸۶ اسفند ۱۱, شنبه

عفو بین الملل محکوم کرد


اعتراض عفو بین الملل به سرکوب مدافعان حقوق زنان • عفو بین‌الملل در گزارشی که روز پنجشبنه ۲۸ فوریه انتشار داد اعلام کرد که مقامات ایران باید به آزار مدافعان حقوق زنان خاتمه دهند و برای از میان برداشتن قوانین تبعیض‌آمیزی که این مدافعان به دنبال تغییر آن هستند اقدامات سریعی به عمل آورند. سازمان عفو بین‌الملل هم‌چنین جزئیات مربوط به ۱۲ فعال حقوق زنان، ۱۱ زن و یک مرد، را که به خاطر فعالیت مسالمت‌آمی‍ز برای تغییرات قانونی، در حال حاضر در بازداشت به سرمی‌برند یا در معرض آزار و اذیت قرار دارند منتشر کرده است ... عفو بین‌الملل در گزارشی که امروز انتشار داد اعلام کرد که مقامات ایران باید به آزار مدافعان حقوق زنان خاتمه دهند و برای از میان برداشتن قوانین تبعیض‌آمیزی که این مدافعان به دنبال تغییر آن هستند اقدامات سریعی به عمل آورند. مَلکُم اسمارت، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در عفو بین‌الملل، گفت: «حکومت ایران به جای این که با کاربرد ابزارهای قدرت خود کسانی را که اعتراض و حق‌خواهی میکنند مورد سرکوب و ارعاب قرار دهد، باید گام‌هایی برای بررسی تبعیضات دیرپای قانونی و دیگر تبعیض¬ها علیه زنان، که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند، بردارد. حکومت باید مدافعان حقوق زنان را که زندانی شده‌اند آزاد کند و بازداشت و آزار کسانی را که به صورت مسالمت‌آمیز به استفاده از حقوق آزادی بیان، تشکل و تجمع خود می‌پردازند متوقف نماید.» گزارش جدید عفو بین‌الملل هنگامی منتشر می‌شود که روناک صفارزاده و هانا عبدی - دو فعال کرد ایرانی - هم‌چنان بدون اتهام، محاکمه و یا حتی دسترسی به وکیل کماکان در بازداشت به سرمی‌برند. اینان در اکتبر و نوامبر ۲۰۰۷ به خاطر استفاده مسالمت‌آمیز از حقوق خود دستگیر شده‌اند. سازمان عفو بین‌الملل هم‌چنین جزئیات مربوط به ۱۲ فعال حقوق زنان، ۱۱ زن و یک مرد، را که به خاطر فعالیت مسالمت‌آمی‍ز برای تغییرات قانونی، در حال حاضر در بازداشت به سرمی‌برند یا در معرض آزار و اذیت قرار دارند منتشر کرده است. بنا به گزارش که تحت عنوان ایران: مدافعان حقوق زنان با سرکوب مبارزه میکنند، منتشر شده است، مدافعان حقوق بشر در رهبریِ کمپین برای خاتمه دادن به تبعیض قانونی‌¬شده علیه زنان، مرتبا به صورت خودسرانه دستگیر و بازداشت می‌شوند،‌ از دسترسی به وکیل، اعضای خانواده و روند دادرسی قانونی محروم می‌گردند، و گاه مأموران امنیتی مصون از مجازات با آنان بدرفتاری می‌کنند. برخی از آنان بر اساس اتهاماتی‌ که با بیانی مبهم تعریف شده تحت تعقیب قرار گرفته‌اند، و ظاهرا به عنوان یک وسیله ارعاب و برای بازداشتن آنان از ادامه مبارزه خود برای حفظ و ترویج حقوق زنان در ایران، اتهام تهدید امنیت ملی‌ یا عمومی به آنان نسبت داده شده است. افراد دیگری به سادگی و بدون این که اتهامی‌ رسمی به آنان نسبت داده شود مدت‌های طولانی در بازداشت‌ انفرادی و با محرومیت ازهر نوع دسترسی به دنیای خارج نگه داشته شده‌اند. این امر غالبا بر اساس موادی از قانون صورت می‌گیرد که به قاضیان اجازه می‌دهد قرار بازداشت را نامحدود تمدید کنند. آزار و ارعاب فعالان حقوق زنان از سوی‌ مقامات به خصوص از هنگام آغاز کمپین برای برابری در ۲۷ اوت ۲۰۰۶ شدیدتر و آشکارترشده است. هدف این کمپین، جمع‌آوری یک میلیون امضا از ایرانیان در پای بیانیه¬ای است که خواست پایان بخشیدن به تبعیض‌های ‌قانونی‌علیه زنان را در بر دارد. ده‌ها نفر از فعالان و حمایت کنندگان کمپین به خاطر فعالیتشان در این رابطه، و برخی از آنان در هنگام جمع‌آوری امضا، دستگیر شده‌اند. پایگاه اینترنتی کمپین تا ژانویه ۲۰۰٨ دست کم هفت بار از سوی‌ مقامات بسته شده است. از صدور اجازه رسمی برای برگزاری جلسات عمومی مرتبا خودداری می‌شود و فعالان کمپین معمولا کارگاه‌های خود را در خانه‌های هوادارانی برگزار می‌کنند که برخی از آنان گویا از سوی مأموران امنیتی تلفن‌های تهدید‌آمیز دریافت کرده‌اند یا برای بازجویی احضار شده‌اند. دست کم یکی از این کارگاه‌ها با تعرض پلیس به هم خورده است که حاضران را دستگیر کرده و برخی را تحت ضرب و شتم قرارداده است. عفو بین‌الملل خواهان تغییر قوانین تبعیض آمیزی است که، از جمله، زنان را از احراز عالی‌ترین مقامات حکومتی و اشتغال به عنوان قاضی بازداشته، آنان را از حقوق برابر با مردان در ازدواج، طلاق، حضانت کودکان و ارث محروم کرده، و ارزش هر نوع شهادت زنان در دادگاه را فقط برابر نصف شهادت مردان دانسته است. گزارش عفو بین‌الملل، حکومت، مجلس و مقامات قضایی را که دارای نفوذ زیادی در مورد موقعیت زنان هستند، فرا می‌خواند که به تعهدات بین‌المللی خود در تأمین حقوق زنان عمل کنند و به تبعیضات قانونی و تبعیض¬های دیگرعلیه زنان خاتمه دهند. مَلکُم اسمارت گفت: «خواست‌های زنان ایران برای احراز جایگاه برابر و پایان بخشیدن به تبعیضات قانونی که زندگی آنان را به مذلت کشانده است، باید از سوی مقامات مورد استقبال و تشویق قرار گیرد. حکومت باید به کار فعالان حقوق زنان و مدافعان حقوق بشر به عنوان یک موهبت بنگرد و اهمیت سهمی را که این فعالان و مدافعان در برخورد به تبعیض و عدم تحمل و ترویج حقوق بشر عمومی همه ایرانیان ایفا میکنند به رسمیت بشناسد.» مشروح گزارش عفو بین الملل سازمان عفو بین الملل ایران: مدافعان حقوق زنان با سرکوب مبارزه می‌کنند

وضعیت یک زندانی سیاسی در اصفهان

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران : بنابه گزارشات رسیده از زندان دستگرد اصفهان آقای علی اصغر نیکبخت 64 ساله از زندانیان سیاسی که از بیماری سرطان پروستات رنج می برد. در روزهای اخیر به دلیل به وخامت گراییدن وضعیت جسمی اش او را به بهداری زندان منتقل کردند. زندانبانان از دادن اجازه ملاقات به محمد نیکبخت فرزند این زندانی سیاسی با پدرش ممانعت می کنند .در هفته های اخیر عفونت در خون او رو به فزونی گذاشته به حدی که به فرزند ایشان آقای محمد نیکبخت از زندانیان سیاسی این زندان اطلاع داده شد که پدرش بین 3 الی 6 ماه بیشتر زنده باقی نخواهد ماند. آقای نیکبخت قادر به انجام کارهای شخصی خود نیست و با کمک فرزندش و سایر زندانیان کارهای شخصی او انجام می گیرد. به دستور اداره اطلاعات بیش از 2 هفتۀ است که او را به بند 3 معروف به بند گاوصندوق این زندان انتقال داده اند. شرایط این بند غیر انسانی است و بدترین بند این زندان است. انتقال دادن او با وضعیت وخیم جسمی به این بند و دریغ کردن کمک فرزندش از او هدفی جزء حذف تدریجی فیزیکی او نیست . آقای نیکبخت از سال 1375 تا به حال در زندانهای گلپایگان ،بم و اصفهان زندانی بوده . او در طی دوران بازداشتش تحت شکنجه های غیر انسانی قرار داشته. و در زندان مبتلا به بیماری سرطان می گردد،او علاوه بر شرایط طاقت فرسا و غیر انسانی زندان می بایست دردهای ناشی از بیماریش را تحمل نماید

نامه معلمین در اعتراض به حکم صادره فرزاد کمانگر

مدال باران ياران
....
” از اخراج، تعليق و تبعيد معلمان تا زندان و حبس و شكنجه و بيگمان فردا نيز بايد شاهد معلمي سربردار اعدام با اتهام اراذل و اوباش باشيم”
....

و حال اين مدال را نيز دريافت كرديم
حكم اعدام براي فرزاد کمانگر، معلم آموزش و پرورش شهرستان کامياران با دوازده سال سابقه تدريس
براستي كه ديگر مرزهاي حرمت و شرافت را از هم دريده و پا را فراتر نهاده اند, در كجاي دنيا معلمي را فقط به خاطر نداي عدالت خواهي و عدالت پيشه گي به حبس و شكنجه ميكشند و در آخر هم تحت عناويني پوچ و بي اساس ”اقدام عليه امنيت ملي” محكوم به اعدام ميكنند؟
آيا معلمي كه 12سال از زندگي خود را به پاي دانش آموزانش ريخته و با شيره وجودش درس زندگي را به آنان آموخته ميتواند يكباره عليه امينت ملي اقدام نمايد؟
معلمي كه فرياد حق خواهي براي باز ستاندن حقوق بر باد رفته و به يغمارفته خود و همكارانش را سر داده محكوم به اعدام است؟
اين است آن عدالت و عدالت گستري ؟؟؟
براستي كدام امنيت ملي ؟؟ مگر ما امنيتي داريم؟! ميشود اين راتفسير كرد ؟؟ امنيت ملي براي ما واژه ايست بسيار غريب .!ولي در همه اتهامات بكار برده ميشود.

اگر بحث بر سر امنيت ملي است, آنكه بايد محاكمه شود كساني هستند كه با دادن اين احكام و اين محدوديتها وسركوب و اتهام, امنيتي بر ما نگذاشته اند.

مسئولان امر فكرميكنند كه با ايجاد اين پروژه هاي ناامني و سركوب ميتوانند مارا خفه كرده و خاموش و سر در گريبان فروبرند . اما چه بيهوده مي انديشند هرگز خاموشي راه و رسم مانبوده ونيست و اين آرامش قبل از طوفان است ...
بايد زمستان را به بهار تبديل نمود
كميته معلمين آزاده
آنچه كه در اين روزها همه را به انديشيدن وادار ميكند آن است كه براستي كجاست آن منزلت و جايگاه انسانيت ؟؟؟؟
در تنگنا قراردادن معلمان و فعالين فرهنگي و صنفي آنهم بادادن احكام سنگين و محدوديتهاي بي حد و حصر,خبرازيك رويا رويي حاكميت از يك طرف و معلمان و دانش آموزانشان از طرفي ديگر ميدهد
دادن احكام سنگين از جمله حكم حبس هاي تعزيري, تعليقي , اخراج و انفصال از خدمت ,كاهش گروههاي شغلي ,تبعيد همكاران به مكانها وروستاهاي دورافتاده و محدود كردن آنان براي حضورشان دركلاسهاي درس ,زير فشار قرار دادن آنان بطوريكه 5بارجابجايي محل تدريس درعرض 4 ماه براي يك معلم آنهم در مكاني دور افتاده ودوراز ديار,عدم پرداخت حقوق ,دربدري وآوارگي وايجاد حادثه هاي غيرقابل جبران جاني,همه وهمه حاكي از حضورفعال و نقش چشم گير معلمان در پهنه سياسي و صنفي جامعه است اين يعني خاري به چشم آقايان بطوري كه باعث شده كه اقدام به پراكندگي همه فعالان فرهنگي بكنند تا مبادا آن انسجام گذشته را بازيابند و مبادا طلب حق كنند و معلمان را به حق خواهي و بازستاندن حقوق اوليه شان فرابخوانند ولي ولي :
دشوار زندگي هرگز براي ما بي رزم مشترک آسان نمي شود
با دادن احكام مختلف و زير فشار گذاشتن معلمان و تبعيد وزنداني كردن آنان در مناطق محروم وايجاد فشارو شكنجه هاي روحي ورواني ميخواهند انديشه معلم را زنداني كنند اما
چه پست و حقير انگارند كه انديشه معلم را حقير ميپندارند
همه اين رفتارها به زودي پاسخي به حق وبجا به دنبال خواهد داشت چرا كه اگر براين بود سكوت كنيم و انزوارا بر گزينيم چه بدهكاري به آقايان بود كه همه اين هزينه ها را متقبل شده و رنج و دربدردي همكارانمان را متحمل شويم .

نامه فرزاد کمانگر به دانش اموزان


بچه ها سلام،
دلم برای همه شما تنگ شده ، اینجا شب و روز با خیال و خاطرات شیرینتان شعر زندگی میسرایم ، هر روز به جای شما به خورشید روزبخیر میگویم ، از لای این دیوارهای بلند با شما بیدار میشوم ، با شما میخندم و با شما میخوابم . گاهی « چیزی شبیه دلتنگی » همه وجودم را میگیرد . کاش میشد مانند گذشته خسته از بازدید که آن را گردش علمی مینامیدیم ، و خسته از همه هیاهوها ، گرد و غبار خستگیهایمان را همراه زلالی چشمه روستا به دست فراموشی میسپردیم ، کاش میشد مثل گذشته گوشمان را به «صدای پای آب » و تنمان را به نوازش گل و گیاه میسپردیم و همراه با سمفونی زیبای طبیعت کلاس درسمان را تشکیل میدادیم و کتاب ریاضی را با همه مجهولات زیر سنگی میگذاشتیم چون وقتی بابا نانی برای تقدیم کردن در سفره ندارد چه فرقی میکند ، پی سه ممیز چهارده باشید با صد ممیز چهارده ، درس علوم را با همه تغییرات شیمیایی و فیزیکی دنیا به کناری میگذاشتیم و به امید تغییری از جنس «عشق و معجزه» لکه های ابر را در آسمان همراه با نسیم بدرقه میکردیم و منتظر تغییری میمانیدم که کورش همان همکلاسی پرشورتان را از سر کلاس راهی کارگری نکند و در نوجوانی از بلندای ساختمان به دنبال نان برای همیشه سقوط ننماید و ترکمان نکند ، منتظر تغییری که برای عید نوروز یک جفت کفش نو و یک دست لباس خوب و یک سفره پر از نقل و شیرینی برای همه به همراه داشته باشد . کاش میشد دوباره و دزدکی دور از چشمان ناظم اخموی مدرسه الفبای کردیمان را دوره میکردیم و برای هم با زبان مادری شعر می سرودیم و آواز میخواندیم و بعد دست در دست هم میرقصیدیم و میرقصیدیم و میرقصیدیم . کاش میشد باز در بین پسران کلاس اولی همان دروازه بان میشدم و شما در رویای رونالدو شدن به آقا معلمتان گل میزدید و همدیگر را در آغوش میکشیدید ، اما افسوس نمیدانید که در سرزمین ما رویاها و آرزوها قبل از قاب عکسمان غبار فراموشی به خود میگیرد ، کاش میشد باز پای ثابت حلقه عمو زنجیرباف دختران کلاس اول میشدم ، همان دخترانی که میدانم سالها بعد در گوشه دفتر خاطراتتان دزدکی مینویسید کاش دختر به دنیا نمیامدید. میدانم بزرگ شده اید ، شوهر میکنید ولی برای من همان فرشتگان پاک و بی آلایشی هستید که هنوز « جای بوسه اهورا مزدا» بین چشمان زیبایتان دیده میشود ،راستی چه کسی میداند اگر شما فرشتگان زاده رنج و فقر نبودید ، کاغذ به دست برای کمپین زنان امضاء جمع نمیکردید و یا اگر در این گوشه از « خاک فراموش شده خدا » به دنیا نمی آمدید ، مجبور نبودید در سن سیزده سالگی با چشمانی پر از اشک و حسرت « زیر تور سفید زن شدن » برای آخرین بار با مدرسه وداع کنید و « قصه تلخ جنس دوم بودن » را با تمام وجود تجربه کنید . دختران سرزمین اهورا ، فردا که در دامن طبیعت خواستید برای فرزندانتان پونه بچینید یا برایشان از بنفشه تاجی از گل بسازید حتماً از تمام پاکی ها و شادی های دوران کودکیتان یاد کنید .
پسران طبیعت آفتاب میدانم دیگر نمیتوانید با همکلاسیهایتان بنشینید ، بخوانید و بخندید چون بعد از « مصیبت مرد شدن » تازه « غم نان » گریبان شما را گرفته ، اما یادتان باشد که به شعر ، به آواز ، به لیلاهایتان ، به رویاهایتان پشت نکنید ، به فرزندانتان یاد بدهید برای سرزمینشان برای امروز و فرداها فرزندی از جنس « شعر و باران » باشند به دست باد و آفتاب میسپارمتان تا فردایی نه چندان دور درس عشق و صداقت را برای سرزمینمان مترنم شوید .

جنبش زنان همچنان در وحشت فعالیت میکند


مرضیه مرتاضی لنگرودی از فعالان حوزه زنان به شش ماه زندان و 10 ضربه شلاق که برای مدت دو سال به حالت تعلیق در می آید، محکوم شد. در روز 13 اسفند 1385 که قرار بود 5 نفر از فعالان حوزه زنان در دادگاه انقلاب محاکمه شوند تعدادی از دوستان و اعضای خانواده این افراد برای اطلاع از جریان دادرسی در محل دادگاه انقلاب حاضر شدند که متعاقب این امر حدود 33 نفر از حاضران بازداشت شدند. مرتاضی لنگرودی یكی از این بازداشت شدگان بود. بنابراین برای او و دیگر افراد بازداشت شده، پرونده‌ای در دادگاه انقلاب تشكیل شد. حال شعبه 13 دادگاه انقلاب پس از برگزاری دادگاه حكم خود را اعلام كرده است. فریده غیرت وکیل مرضیه مرتاضی لنگرودی با تأیید خبر محکومیت موکلش از صدور چنین حکمی توسط شعبه 13 دادگاه انقلاب برای مرتاضی لنگرودی ابراز تعجب کرد چرا که به اعتقاد وی شعبه 13 دادگاه انقلاب برای دیگر موکلینش که آنها نیز مانند مرتاضی لنگرودی در مقابل دادگاه انقلاب بازداشت و سپس محاكمه شده بودند، حکم برائت صادر کرده است اما فقط برای مرتاضی لنگرودی حکم محکومیت صادر شده است. این وکیل دادگستری با اعتقاد بر اینکه اتهامات وارده بر مرضیه مرتاضی لنگرودی مانند اتهامات دیگر موکلینی است که آنها نیز در مقابل دادگاه انقلاب بازداشت و پس از برگزاری دادگاه برای آنها حکم برائت صادر شده، گفت که نسبت به این حکم اعتراض کرده است. مرضیه مرتاضی لنگرودی یكی ازفعالان سازمان‌های مدنی است كه تا كنون در سمینارهای مختلفی از جمله "زندان زنان" و "كنفرانس بزرگ دنیا علیه جنگ" كه توسط جنبش ضد جنگ اروپا با شركت 26 كشور در لندن برگزار شد، حضوری فعال داشته است. مقالات او در نشریات مختلف به چاپ رسیده است. او از مؤسسان مادران صلح ایران، كمیسیون حقیقت یاب احكام سنگسار در ایران و عضو هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق زندانیان است. مرضیه مرتاضی لنگرودی همسر حبیب الله پیمان دبیر كل جنبش مسلمانان مبارز و از چهره‌های شاخص ملی – مذهبی است

نامه یک دانش اموخته قرانی


طبق آخرین اخباری که توسط خبرنگاران افتخاری ما به دست ما رسیده است وضعیت فعالیتهای قرانی در فرهنگسرای قران واقعدر خیابان آذری خیلی بد است. طبق این گزارش گزارش مسئولین این فرهنگسرا اصلا در مورد رسیدگی به کارها مخصوصا فعالیتهای قرانی کاملا بی توجه هستند
صحبتهای یکی از حافظان قرانی انجا در مورد وضعیت فرهنگسرا:
در این فرهنگسرامن حدود ۲ سال است که فعالیت می کنم یعنی کلاس می آیم باور کنید اینجا واقعا به بچه ها اهمیت نمی دهند از همان درب ورودی گرفته تا کسانی که در اتاق ها به عنوان مسئول نشسته اند. مسئولین درب ورودی با بچه ها به بدترین نوع صحبت و رفتار می کنند و در خیلی از موارد با آنها درگیر می شوند و هیچ کس نیست از آنها بازخواست کند مثل اینکه آنها هم می دانند رئیسانشان اصلا پیگیر این موارد نمی شوند و... شما حساب کنید که وقتی افراد جلوی درب ورودی جلوی بچه ها آن هم حافظان کوچک و بزرگ حرفهای توهین آمیز و حتی فحاشی کنند چه تاثیری روی آنها می گذارد و ...در کلاسهای ما موقع ثبت نام تعداد افراد بسیار زیاد است یعنی بچه ها واقعا استقبال می کنند برای امور قرانی و مخصوصا حفظ ولی .... ولی وقتی مقداری از کلاسها می گذرد و افرادی مقداری از حفظشان را پیش برده اند باید به انها جایزه داد آنها را تشویق کرد حداقل به ازای هر یک جز ولی باور کنید دریغ از یک توجه و یک خسته نباشید خشک و خالی و از اینجاست که ریزش کلاسها شروع می شود و از کلاس های ۸۰ نفری از حافظان فقط تعداد بسیار کمی از آنها به اندازه انگشتان دست هم نمی مانند و نمی دانید که این استاد بیچاره مانند باغبانی که پرپر شدن گلهایش را می بیند ریزش چنین ستارگانی را جلوی چشمش می بیند و با تمام فریادهایی که برای کمک به مسئولان فرهنگ زده می شود ولی دریغ از یک جواب...
مثلا یکی از مهمترین موارد آن را ببینید:
پارسال ماه رمضان شروع شد ماهی که در آن همه به سوی قران روی می آورند حتی افرادی که در ماههای دیگر سال به خواندن قران اصلا اهمیت نمی دادند این ماه را طوری دیگر می بینند .ماه قران ماه نزول قران
خدایا تو شاهد باش: می دانید مسئولین فرهنگ سرا چه گفتند : باید تمام فعالیتهای قرانی (بیشتر کلاسهای قرانی مخصوصا حفظ و قراعت و تجوید در بعد از ظهر ها است چون بچه ان موقع از مدرسه تعطیل می شوند و بزرگسالان سر کار نیستند) تعطیل بشود و به بعد از ماه رمضان موکول شود. می دانید یعنی چه برای یک حافظ یک جلسه غیبت باعث صدمات زیادی به انها می شود حالا آنها گفه اند یک ماه تعطیلی.
دغدغه ها شروع شد، ناراحتی ها شروع شد باور کنید نمیدانید استاد ما آقای رجبی با چه قدر کلنجار رفتن توانست طبق یک سری شرایط کلاسها را در ماه رمضان نگه دارد میدانید شرایط چه بود:
تمام کلاسها با ید ادغمان شود و در ظرف مدت یک ساعت نیم هم باید برگزار شود . حالا شما حساب کن جمعیت ۵۰ تا ۶۰ نفری از بچه ۵ سال گرفته تا ۵۰ سال را باید توی یک کلاس دم کرده با زبان روزه سر کرد باور کنید من الان که دارد یادم می آید دارد سرم گیج می رود تازه من شاگرد بودم استاد ما داشت هلاک می شد داشت جان می داد و هیچ کس هم نبود به داد ما برسد اصلا صدای ما به جایی نمی رسید و چیزی که باعث گریه ما می شد پرپر شدند این بچه ها بود و لی به خدا یک نیرویی یک قدرتی نمی دانم هرچه بود این کلاسها را نگه داشته بود .
توی ماه رمضان یکی دوتا از آنها مجبور بودند تا یک ساعت بیشتر بمانند و انقدر ناراحت این موضوع بودن که من یادم نمی آید یکی از انها آمده بوده سر کلاس ما و با چه پرخاشگری با ما و استاد ما صحبت می کرد می دانید که به حافظ قرآنی نباید اصلا با صدای بلند صحبت کرد ولی در آجا مسئولین فرهنگسرای قرآنی با حافظان اینطور صحبت می کردند نمی دانید چه تاثیری روی آنها می گذاشت.
مثلا یک بار آنها داشتند در فرهنگسرا از آب آنجا (بیت المال) ماشینشان را می شستند بعد یکی از حافظان کوچک به پیش استاد ما می آید و می گوید مگرنه اینکه این آب برای استفاده شخصی نیست پس چرا آنها دارند از آن استفاده می کنند . می دانید جواب استاد ما چه بود : سکوت
این تاثیر می گذارد روی آن بچه چرا که با خود می گوید در جایی که مروج معارف و تعالیم قرآنی است کوچکترین مسائل آن رعایت نمی شود آن وقت چه انتظاری از من است؟
باور کنید من در مدت طولانی که آجا هستم حتی برای مدت کوتاهی مسئولین آنجا را ندیده ام بیایند سر کلاس ما بینند بچه ها را ببینند جایزه کسی نخواست (می گویند بودجه هایی برای دادن جایزه به حافظان است ولی دریغ از یک ؟) بیایند لذت ببرند این خردسالان حافظ را ببینند این کودکان حافظ را ببینند این روشن دلان (نابینا) حافظ را ببینند شاید کمی به فکر بیفتند که بابا یک روزی باید جواب پس بدهند آن آقایی که در خبرگزاری قرآن به عنوان خادم آنجا نام برده شده است و رئیس این مرکز هم است آقا شما باید جواب پس بدهید یک روزی جلوی شما را می گیرند و می گویند چرا اینقدر ریزش دارد کلاسهای شما پس این پولها را چه کردید؟ چرا باید یک پدر شهید مستخدم شما باشد و جلوی شما خم و راست شود وشما ...
باور کنید آنجا همه از بچه ها طلبکارند آقا در آنجا تمام کسانی که کار می کنند اصلاآداب و معاشرت برخورد با افراد را ندارد یک کلام آنجا اکثر آنها اصلا قرآنی نیستند ما نمیدانیم اینها از کجا آمده اند با چه دستورالعملی اینها گزینش شده اند اصلا چطور گزینش شده اند
خواهش می کنیم کسی که این مطلب را می خواند به خاطر قران اگر میتواند کاری کند یا به کسی که می تواند اطلاع دهد باور کنید ما به غیر از این دیگر از دستمان خارج است
ما هم از شما می خواهیم اگر توانستید و خواستید به این مسئله رسیدگی کنید و خواستید به صحت مطالب بالا دست پیدا کنید حتما از دانش آموختگان آنجا پیگیری کنید نه از طریق خود مسئولین فرهنگسرا که خودتان حتما میدانید.